منافع امريکا در اسرائيل؛ چرا آمریکا از اسرائیل حمایت می کند؟

روابط نزدیک بین ایالات متحده و اسرائیل یکی از برجسته ترین ویژگی های سیاست خارجی ایالات متحده برای نزدیک به سه و نیم دهه بوده است. بیش از ۳ میلیارد دالر کمک نظامی و اقتصادی که توسط واشنگتن به اسرائیل ارسال می‌شود به ندرت در کنگره مورد تردید قرار می‌گیرد، حتی توسط لیبرال‌هایی که معمولاً کمک ایالات متحده به دولت‌هایی را که درگیر نقض گسترده حقوق بشر هستند - یا محافظه‌کارانی که معمولاً مخالف کمک‌های خارجی در این کشور هستند، به چالش می‌کشند. تقریباً همه کشورهای غربی در حمایت قوی ایالات متحده از حق مشروع اسرائیل برای وجود صلح و امنیت مشترک هستند، با این حال همان کشورها از ارائه تسلیحات و کمک در حالی که اشغال سرزمین های تصرف شده در جنگ ۱۹۶۷ ادامه دارد، خودداری کرده اند. هیچ‌کدام به ارائه سطح حمایت دیپلماتیک ارائه شده توسط واشنگتن نزدیک نمی‌شوند – در حالی که ایالات متحده اغلب در سازمان ملل و سایر مجامع بین‌المللی در کنار اسرائیل به تنهایی می‌ایستد، زمانی که اعتراض‌ها بر سر نقض مداوم قوانین بین‌المللی و نگرانی‌های مربوط به آن توسط اسرائیل مطرح می‌شود.  
اگرچه حمایت ایالات متحده از حکومتهای  پی در پی اسرائیلی، مانند اکثر تصمیمات سیاست خارجی، اغلب بر اساس دلایل اخلاقی منطقی است، شواهد کمی وجود دارد که نشان دهد الزامات اخلاقی بیش از هر بخش دیگری از جهان نقش تعیین کننده ای در هدایت سیاست ایالات متحده در خاورمیانه ایفا می کنند. اکثر آمریکایی ها تعهد اخلاقی به بقای اسرائیل به عنوان یک کشور یهودی دارند، اما این میزان حمایت مالی، نظامی و دیپلماتیک ارائه شده را به حساب نمی آورد. کمک های آمریکا به اسرائیل فراتر از حفاظت از نیازهای امنیتی اسرائیل در مرزهای شناخته شده بین المللی است. کمک های ایالات متحده شامل حمایت از سیاست هایی در سرزمین های اشغال شده نظامی است که اغلب استانداردهای قانونی و اخلاقی  بین المللی را نقض می کند.
 
اگر منافع امنیتی اسرائیل از نظر سیاستگذاران آمریکایی در اولویت قرار داشت، کمک های ایالات متحده به اسرائیل در سال های اولیه تشکیل دولت یهود، زمانی که نهادهای دموکراتیک آن قوی ترین و موقعیت استراتژیک آن آسیب پذیرتر بود، بالاترین میزان بود و به همان اندازه کاهش می یافت. قدرت نظامی آن به طرز چشمگیری افزایش یافت و سرکوب آن علیه فلسطینیان در سرزمین های اشغالی افزایش یافت. در عوض، این روند دقیقاً در جهت مخالف بوده است: کمک های نظامی و اقتصادی عمده ایالات متحده تنها پس از جنگ ۱۹۶۷ آغاز نشد. در واقع، ۹۹ درصد کمک‌های نظامی ایالات متحده به اسرائیل از زمان تأسیس آن تنها پس از آن صورت گرفت که اسرائیل ثابت کرد که بسیار قوی‌تر از هر ترکیبی از ارتش‌های عربی است و پس از اینکه نیروهای  اسرائیل به حاکمیت جمعیت بزرگ فلسطینی تبدیل شدند.
 
به طور مشابه، کمک های ایالات متحده به اسرائیل در حال حاضر بیشتر از بیست و پنج سال پیش است. این در زمانی بود که نیروهای مسلح عظیم و مجهز مصر تهدید به جنگ کردند. امروز، اسرائیل یک معاهده صلح دیرینه با مصر و یک منطقه حائل بزرگ غیرنظامی و تحت نظارت بین المللی دارد که ارتش خود را در فاصله دور نگه می دارد. در آن زمان، ارتش سوریه با تسلیحات پیشرفته شوروی به سرعت در حال گسترش بود.
 
به طور خلاصه، حمایت فزاینده ایالات متحده از دولت اسرائیل، مانند حمایت ایالات متحده از متحدان در سایر نقاط جهان، اساساً ناشی از نیازهای امنیتی عینی یا تعهد اخلاقی قوی به کشور نیست. در عوض، مانند جاهای دیگر، سیاست خارجی ایالات متحده در درجه اول برای پیشبرد منافع استراتژیک خود انگیزه دارد.
 
 دلایل استراتژیک برای ادامه حمایت ایالات متحده از اسرائيل یک اجماع گسترده در میان سیاستگذاران وجود دارد که اسرائیل منافع ایالات متحده را در خاورمیانه و فراتر از آن افزایش داده است. در ذيل شش دليل اساسی استراتژیک ذکر می­شود که سبب شده منافع ملی امريکا در منطقه توسط اسرائيل نگاه کند.
 
- اسرائیل با موفقیت از پیروزی جنبش های ملی گرای رادیکال در لبنان و اردن و همچنین فلسطین جلوگیری کرده است؛
- اسرائیل سوریه را که متحد اتحاد جماهیر شوروی سال ها تحت کنترل خود نگه داشته است؛
- نیروی هوایی اسرائیل در سراسر منطقه غالب است؛
- جنگ‌های مکرر اسرائیل آزمایش‌هایی را در میدان نبرد برای تسلیحات آمریکایی، اغلب علیه تسلیحات شوروی فراهم کرده است؛
- سرویس اطلاعاتی اسرائیل به ایالات متحده در جمع آوری اطلاعات و عملیات های مخفی کمک کرده است؛
- اسرائیل موشک‌هایی دارد که می‌توانند تا اتحاد جماهیر شوروی سابق برسند، دارای زرادخانه هسته‌ای متشکل از صدها تسلیحات است، و با مجتمع نظامی-صنعتی ایالات متحده برای تحقیق و توسعه برای جت‌های جنگنده جدید و سیستم‌های دفاع ضد موشکی همکاری کرده است.
 
با این حال، مورد اسرائیل و فلسطین متفاوت است. بخش‌های قابل توجهی از مردم وجود دارند که سیاست ایالات متحده را زیر سوال می‌برند، با این حال اجماع گسترده‌ای در میان بخش‌های نخبه دولت و رسانه‌ها در حمایت ایالات متحده از  اسرائیل وجود دارد. در واقع، بسیاری از همان لیبرال دموکرات‌های کنگره که از جنبش‌های مترقی در سایر موضوعات سیاست خارجی حمایت می‌کردند، با رئیس‌جمهور جورج دبلیو بوش - یا در برخی موارد حتی در سمت راست‌تر - در مورد مسئله اسرائیل و فلسطین موافق هستند. بنابراین، در حالی که ضرورت استراتژیک درک شده ریشه حمایت ایالات متحده از اسرائیل است، عوامل دیگری وجود دارد که این موضوع را برای فعالان صلح و حقوق بشر دشوارتر از سایرین کرده است. این موارد شامل موارد زیر است:
 
-  وابستگی عاطفی بسیاری از لیبرال ها – به ویژه در میان نسل پس از جنگ در پست های رهبری در دولت و رسانه ها – به اسرائیل دارند. از طریق آمیزه‌ای از احساس گناه در رابطه با یهودی‌ستیزی غربی، دوستی شخصی با یهودی‌های آمریکایی که به شدت با اسرائیل همذات پنداری می‌کنند، و ترس از تشویق ناخواسته یهودی‌ستیزی با انتقاد از اسرائیل، اکراه زیادی برای اذعان به جدیت نقض حقوق بشر و بین‌المللی توسط اسرائیل وجود دارد.
 
مسیحی ها ده ها میلیون پیرو و پایگاه اصلی حمایت از حزب جمهوری خواه، نفوذ رسانه ای و سیاسی گسترده خود را در حمایت از رهبران اسرائيل  راستگرای اسرائیل به کار گرفته است. نبرد بین اسرائیلی ها و فلسطینی ها بر اساس بخشی از الهیات مسیحایی که تجمع یهودیان در سرزمین مقدس را مقدمه ای برای آمدن دوم مسیح می داند، در نظر آنها صرفاً ادامه نبرد بین اسرائیلی ها و مردم فلسطین است.  فلسطینی‌ها،  در نقش یک مشاور املاک کیهانی که تصور می‌کند این سرزمین به تنهایی متعلق به اسرائیل است – علیرغم تصورات سکولار در مورد حقوق بین‌الملل و حق تعیین سرنوشت.
 
جریان اصلی و سازمان های محافظه کار یهودی منابع قابل توجه لابی، کمک های مالی جامعه یهودی و فشار شهروندان را بر رسانه های خبری و دیگر انجمن های گفتمان عمومی در حمایت از دولت اسرائیل بسیج کرده اند. اگرچه نقش لابی طرفدار اسرائیل اغلب به شدت اغراق‌آمیز است - حتی برخی ادعا می‌کنند که این لابی عامل اصلی تأثیرگذار بر سیاست ایالات متحده است - نقش این لابی در برخی رقابت‌های فشرده کنگره و کمک به ایجاد فضای ارعاب در میان کسانی که به دنبال آن هستند، مهم بوده است.
 
نژادپرستی گسترده نسبت به اعراب و مسلمانان در جامعه آمریکا بسیار رایج است که اغلب در رسانه ها تداوم می یابد. این امر با همذات پنداری بسیاری از آمریکایی ها با صهیونیسم در خاورمیانه به عنوان بازتابی از تجربه تاریخی خودمان به عنوان پیشگامان در آمریکای شمالی، ایجاد کشوری مبتنی بر ارزش های اصیل و آرمان گرایانه و همزمان سرکوب و اخراج جمعیت بومی، ترکیب می شود.
 
در حالی که حمایت ایالات متحده از سیاست های اشغالگر اسرائیل، مانند حمایت ایالات متحده از متحدانش در جاهای دیگر، اساساً مبتنی بر حمایت این کشور از منافع امنیتی ایالات متحده است، عوامل دیگری وجود دارد که تلاش های گروه های صلح و حقوق بشر برای تغییر سیاست ایالات متحده را پیچیده می کند. علیرغم این موانع، نیاز به به چالش کشیدن حمایت ایالات متحده از  اسرائیل بیش از هر زمان دیگری مهم است. نه تنها منجر به رنج عظیم فلسطینی ها و دیگر اعراب شده است، بلکه در نهایت به منافع بلندمدت اسرائیل و ایالات متحده لطمه می زند، زیرا عناصر ستیزه جو و افراطی فزاینده ای از جهان عرب و اسلام در واکنش ظاهر می شوند.
 
در نهایت، هیچ تناقضی بین حمایت از اسرائیل و حمایت از فلسطین وجود ندارد، برای امنیت اسرائیل و حقوق فلسطینیان متقابلاً منحصر به فرد نیستند، بلکه متقابلاً به یکدیگر وابسته هستند. حمایت ایالات متحده از دولت اسرائیل مکرراً تلاش‌های فعالان صلح در اسرائیل برای تغییر سیاست اسرائیل را که جنرال فقید اسرائیلی و عضو کنست، متی پلد از آن به عنوان سوق دادن اسرائیل به سمت «وضعیت ناسازگاری بی‌معنی» یاد کرد، تخریب کرده است. شاید بهترین نوع حمایتی که ایالات متحده می‌تواند از اسرائیل بکند، «عشق سخت» باشد – حمایت بی‌قید و شرط از حق اسرائیل برای زندگی در صلح و امنیت در مرزهای شناخته‌شده بین‌المللی. این چالش برای کسانی است که ارزش های اساسی مانند آزادی، دموکراسی و حاکمیت قانون را جدی می گیرند.
 
در نتیجه، بدون هیچ گونه فشار متقابل، اعضای لیبرال کنگره انگیزه کمی برای تسلیم نشدن در برابر فشار حامیان دولت اسرائیل داشتند. در همین حال، بسیاری از گروه‌ها در سمت چپ افراطی و سایرین موضعی شدیداً ضد اسرائیلی اتخاذ کردند که نه تنها سیاست‌های اسرائیل را به چالش می‌کشید، بلکه حق موجودیت اسرائیل را نیز زیر سوال می‌برد و به شدت به اعتبار آنها آسیب می‌زند. در برخی موارد، به‌ویژه در میان افراد و گروه‌های محافظه‌کارتر منتقد اسرائیل، یهودستیزی نهفته در ادعاهای اغراق‌آمیز درباره قدرت اقتصادی و سیاسی یهودیان و سایر اظهارات به منصه ظهور می‌رسد و منتقدان بالقوه سیاست ایالات متحده را بیشتر از خود دور می‌کند.
 
شراکت ایالات متحده و اسرائیل به محافظت از میهن آمریکایی کمک می کند و آمریکایی ها را ایمن نگه می دارد. فن آوری و تخصص اسرائیل به محافظت از فرودگاه ها، شهرها، فضای سایبری و سایر زیرساخت های حیاتی آمریکا در برابر تهدیدات تروریستی کمک می کند. قدرت نظامی و موقعیت ژئواستراتژیک آن به بازدارندگی بازیگران منطقه ای مخالف ایالات متحده کمک می کند. همکاری اطلاعاتی دوجانبه ارزشمند به امنیت آمریکایی ها در داخل و جلوگیری از حملات علیه آمریکایی های خارج از کشور کمک می کند.
 
اسرائیل لنگر ثبات در یک منطقه بسیار بی ثبات است که مظهر ارزش های دموکراسی، کثرت گرایی و حاکمیت قانون امريکا است. اسراییل یک متحد قابل اعتماد آمریکا است که با سیستم قضایی قوی، حق رای کامل برای همه شهروندانش پشتیبانی می شود. ایالات متحده و اسرائیل منافع مشترکی در جلوگیری از جنگ، ارتقای ثبات و ایجاد صلح پایدار دارند. عزم اسرائیل برای دفاع از خود تعداد پرسنل آمریکایی مورد نیاز در یک منطقه خطرناک را محدود می کند. از طریق برنامه‌های دفاعی مشترک، مشارکت ایالات متحده و اسرائیل فناوری نظامی ما را بهبود بخشیده است و به امريکا در مقابله با موشک‌ها، تونل‌ها و سیستم‌های هوایی بدون سرنشین، افزایش قابلیت‌های حمله ایالات متحده و بهبود سیستم‌های دفاع از پرسنل کمک می‌کند.
 
اسرائیل در اقتصاد امریکا سرمایه گذاری می کند، مشاغل آمریکایی ایجاد می کند و نوآوری آمریکا را ترویج می کند. ترکیبی از صادرات ایالات متحده به اسرائیل و سرمایه گذاری مستقیم اسرائیل در ایالات متحده مسئول نزدیک به ۱۰۰۰۰۰ شغل آمریکایی است. و آمریکا بزرگترین سرمایه گذار در اسرائیل است. اسرائیل مکانی برای انجام تجارت برای بیش از ۲۵۰۰ شرکت آمریکایی فراهم می کند. شرکت‌های اسرائیلی پس از چین، دومین منبع بزرگ فهرست‌بندی خارجی در NASDAQ و بیش از مجموع شرکت‌های هندی، جاپان و کوره  جنوبی هستند. از آنجایی که اقتصاد و قدرت فناوری اسرائیل همچنان در حال رشد است، هم آمریکا و هم اسرائیل از مشارکت اقتصادی گسترده خود سود بیشتری خواهند برد.