سياست خارجی امريکا در منازعه فلسطين - اسرائيل

سياست خارجي ايالات متحده امريکا و تمرکز اين کشور  در خاورمیانه در جنگهای بربری قرن ۱۸، شروع شد. اما پس از جنگ جهانی دوم سياست خارجي امريکا در مسايل خاور ميانه گسترده تر شد. روابط ایالات متحده با خاورمیانه قبل از جنگ جهانی اول محدود بود، اگرچه روابط تجاری حتی در اوایل قرن ۱۹ وجود داشت. سياست خارجی امريکا بعد از تجزيه اسرائيل و فلسطین جلوه خاص پيدا کرد و اکنون سياست امريکا در برابر فلسطين بخشی از سياست های امريکا در خاور ميانه است. سياست خارجی امريکا در مقابل فلسطين و اسرائيل در طول زمان بر اساس دو بُعد تغير کرده است. 
۱- تغيير و تبديل سياست های داخلی امريکا و انتخاب شدن روسای جمهور نو؛ 
۲- تحولات بين اسرائيل – فلسطين و روابط کشورهای ديگر به اسرائيل و فلسطین. 

چندین دولت ایالات متحده نقشه راه را برای روند صلح پیشنهاد کرده اند که منجر به ایجاد دو کشور، یکی اسرائیلی و دیگری فلسطینی می شود. با این حال، منتقدان می گویند که دورنمای راه حل دو ایالت در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ، که سیاستهای بحث برانگیزی را در مورد اجزای اصلی درگیری اجرا کرد، کم رنگ شده است. دولت جو بایدن برخی از این تغییرات را معکوس کرده است اما برخی دیگر را در سر جای خود قرار داده است، از جمله تصمیم ترامپ برای به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت اسرائیل.

ایالات متحده بیش از نیم قرن بازیگر اصلی درگیری اسرائیل و فلسطین بوده است. بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم، با پیوستن به بریتانیا در تحقیقات ۱۹۴۶ که به صدها هزار بازمانده هولوکاست توصیه می کرد به فلسطین نقل مکان کنند، که نه یک کشور یهودی و نه یک کشور عربی خواهد بود، به این کشور پیوست. ایالات متحده در سال ۱۹۴۸ اولین کشوری بود که اسرائیل را به عنوان یک کشور مستقل به رسمیت شناخت.

پس از جنگ شش روزه ۱۹۶۷، ایالات متحده تلاش کرد تا درگیر جنگ گسترده تر اعراب و اسرائیل به همراه انگلیس، فرانسه، روسیه و سازمان ملل شود. با این حال ، این جنگ ۱۹۷۳ بود، که در آن اسرائیل برای دفاع از خود در برابر حمله نیروهای مصری و سوریه تلاش کرد، ایالات متحده را مجبور کرد که در دیپلماسی آینده پیش قدم شود. اگرچه اسرائیل در این جنگ از نظر نظامی پیروز شد، اما قدرت های عربی ضربه روانی بزرگی وارد کردند.

این جنگ همچنین نقطه عطفی بزرگ برای سیاست خارجی ایالات متحده بود زیرا تولیدکنندگان نفت عرب را وادار کرد تا تحریم نفتی مضر را علیه ایالات متحده اعمال کنند و ایالات متحده را - که از اسرائیل حمایت می کرد - و اتحاد جماهیر شوروی را - که از مصر و ... سوریه حمایت می کرد نزدیک به رویارویی هسته ای پس از یک دوره تنش زدایی قرار دهد. این جنگ همچنین نعمتی برای آرمان فلسطین بود و اتحادیه عرب سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) را به عنوان "تنها نماینده قانونی مردم فلسطین" در سال ۱۹۷۴ به رسمیت شناخت.

خاورمیانه از دیرباز برای ایالات متحده از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است، زیرا دولت های پی در پی مجموعه ای وسیع از اهداف مرتبط با هم از جمله تامین منابع حیاتی انرژی، جلوگیری از نفوذ شوروی و ایران، اطمینان از بقا و امنیت اسرائیل و متحدان عرب، مقابله با تروریسم را دنبال می کردند. 

ترویج دموکراسی و کاهش جریان پناهندگان، به همین ترتیب، ایالات متحده به دنبال حل مناقشه اسرائیل و فلسطین، که محرک اصلی پویایی منطقه بوده است ، با نگاهی به دستیابی به این اهداف استراتژیک، در حالی که حمایت خود از اسرائیل را متعادل کرده و برای ثبات منطقه ای بیشتر تلاش می کند.

در عین حال، این مناقشه یکی از دغدغه های اصلی جامعه یهودیان آمریکا و انجیلی های مسیحی بوده است که هر دو از حامیان قوی اسرائیل هستند.

با این حال، برخی از کارشناسان می گویند علاقه ایالات متحده برای حل مناقشه در سال های اخیر کاهش یافته است. پس از آغاز بهار عربی در سال ۲۰۱۱، درگیری های منطقه ای دیگر، مانند جنگ در سوریه و یمن؛ تلاش ایران برای تسلط بر منطقه؛ و گروه های مسلح مانند القاعده  تهدیدهای فوری بیشتری برای منافع آمریکا ایجاد کردند. 

دولت ترامپ با جانبداری از اسرائیل در موضوعات مختلف، جنجال بر سر منطقه مورد مناقشه را مجدداً برانگیخت و ده ها سال سیاست آمریکا که به عنوان یک واسطه بی طرف در مذاکرات عمل می کرد ، شکست. دولت بایدن تا کنون اعلام کرده است که حقوق مساوی اسرائیلی ها و فلسطینی ها را به جای تمرکز بر حل مناقشه فراگیر ارتقا خواهد داد.