در متن مدعا (معرفی کتاب)

ادعای عمومیت شیعه گری در افغانستان، با مدعای ولایت فقیه، گره خورده است. در جنگ های داخلی، شعار های ایرانی «پنجاه درصد مردم افغانستان، شیعه اند»، گروهک های مزدور و وابسته به ایران را در مقابل همه، قرار می دادند. 

از بخت بد، جامعه ی اقلیت اهل تشیع افغانستان که فقط بیش از ده درصد مردم ما را تشکیل می دهند(تحقیق سی.آی. ای/ CIA) در فجایعی نیز قربانی شدند که گذشته ی آنان را در میان عامه ی افغان ها نادیده می گرفتند. 

صرف نظر از پس منظر تاریخی رشد و نضج تشیع در افغانستان، زنده گی برادروار و صلح آمیز اقوام، اقشار و طیف های مختلف افغان در افغانستان، مردم ما را در نوع زنده گی خاصی که در این جا یافته بودند، در برابر اکثر امراض و گرایش هایی وقایه کرده بود که در ایران و پاکستان، به نام تضاد های فرقه یی و قومی، پیشینه های دور و دراز دارند. 

از زمانی که داعیه ی شیعه گری به مثابه ی ادعای ایرانی- فارسی نیز مبدل شده، حلقات داخلی وابسته به ولایت فقیه، دست کم از ستمیان ندارند. 
شراکت های مذهبی به نام سادات اهل تشیع، جوامع سیاست      زده ی شیعه ی افغانستان را به زشتی هایی نیز تشویق کرده اند که در کار رسانه یی- فرهنگی، پنهان نکردند. 

احساس می شود در مراحل و مراتبی وابسته گان به مقام مذهبی ایران، همانند وابسته گان به فارسیسم ایرانی، در افغان ستیزی رقابت می کنند. به این منظور توسعه ی هرچه بیشتر مراکز مذهبی، از مساجد تا موسسات تحصیلات عالی که بعضی را با سوء استفاده به نام دانشگاه راه انداخته اند، در شرایطی که سیاست های خارجی ایران، روی عوامل خویش سود می جوید، جامعه ی افغانی را به نابسامانی های بیشتر می کشاند.

شعار های علنی در جاده ها و پیاده رو های کابل با محتوای «مهدی از اهل بیت است» یا «هر کسی مهدی را انکار کند، همانا کافر می شود»، کفر علنی ضد سلامت اجتماعی افغانستان شمرده می شوند. 

ناگزیری ها یا اغماض عمدی، حرف ها را به جایی رسانده اند که زیر سوال بُردن مشروعیت واحد سیاسی افغانستان نیز از ریخت نحس به اصطلاح آزادی هایی بیرون زده که به نام رسانه و کار فرهنگی، مجوز داده اند.

در اوضاعی که اولویت های افغان ها تامین نیاز های اولیه است، مردم مظلوم و ستم دیده ی ما را در بستر تنازعات مختلف، به جان هم می اندازند. 

در کتاب «در متن مدعا»، واقعیت های هولناک و تلخ جامعه ی اهل سنت ایران را می خوانیم. برخلاف آزادی های شاخدار و حتی وقیحی که وابسته گان ولایت فقیه در افغانستان با استفاده از آن ها افغان ستیزی می کنند، جمعیت اهل سنت ایران که چند برابر بزرگ تر از اهل تشیع افغانستان اند(در حدود20 میلیون) از کمترین حقوق مذهبی، برخوردار نیستند. این بی عدالتی در حالی که سیاست های خارجی ایران، ولایت فقیه را به وسیله ی سود سیاسی مبدل می سازد، حقیقت تلخ دیگری ست که چه گونه بعضی سیاستگران بی کفایت و خائن ما، به دشمنان فرصت داده اند و در سایه ی فرهنگ توجیهات بی معنی، مردم ما از پی آمد مداخلاتی بی خبر می مانند که شاید دیر یا زود با مُعضلات    نمونه ی لشکر فاطمیون، عملاً درگیر تفرقه ی مذهبی شوند. 

دستگاه های تبلیغاتی ایران، بی هیچ اختفایی همواره و به افتخار از مزایای حضور نظامی در یمن، سوریه، افغانستان و سراسر منطقه ی پیرامون ایران، خبر می دهند. به اثر این بازی ها که از همه قربانی می گیرند، جمهوری اسلامی ایران در معاملات جهانی، کسب درآمد می کند. در واقع همین سیاست ها که داخل ایران را نیز دچار فاجعه ی بشری کمبود خدمات و کار کرده اند، بقای نظامی را طولانی می سازند که از مدرک دست آورد های اقتصادی، هشتاد درصد به نفت اعراب و لُر های جنوب ایران، وابسته می باشد. 

امیدوارم با مرور و ملاحظه ی حقایقی که در روشنگری هایی چون کتاب «در متن مدعا»، رونما می شوند، ماهیت حضور و مداخله ی بیگانه گان را هرچه بیشتر درک کنید! 

باز گذاشتن دستان بیگانه گان در کشور، در منطقه ی زیست ما که با بقایای جمهوری های شوروی سابق، شرارت پاکستان و ایران آلوده هستند، افغانستان را در شرایط دشواری که تامین نیاز های اساسی اش وابسته به امداد بین المللی می باشد، در شدت      وابسته گی ها، دست بسته می سازد. 

به هر صورت، درک این حقیقت تلخ که اگر اهل سنت در ایران، بدتر از کافر تلقی می شوند، مداخله ی ولایت فقیه در کشور های اهل سنت، توام با نفرت شدید است. به این دلیل، تخریب و تخریش پایه ها و ارزش هایی که تا سرحد سقوط(تجزیه) مثال ایرانی دارند، نباید باعث تعجب بسیار شوند. 

مداخله ی ایرانی در جهان مسلمانان غیر تشیع، با دو گونه ی فرهنگی و مذهبی، اما اکثراً به یک منظور، صورت می گیرد: مصادره ی داشته ها و سرزمین های اهل سنت به نام کافر و غیر فارس/ مجوس. 
لینک دانلود:
https://www.ketabton.com/book/12547