بدتر از همه، تعریف جنایتکاران تاریخ در حوزه ی گرایش های قومی ست. در اوزبیکستان، یک مجسمه ی بزرگ تیمور لنگ به چشم می خورد که بعضی بی توجه بر فجایع تاریخی او، در برابر آن مدهوش می شوند. این بی خیالی که میانه ای با وجدان ندارد، ظاهراً به حدود اربعه ای دل خوش است که چند صد سال قبل در روزگاری که مرز ها به راحتی خورد و بزرگ می شدند، کسی ده ها امیر و سطان را مغلوب کرده بود و در ویرانه های آنان، مردمان زیادی با تمام آرزو های زنده گی، دفن شده بودند.
هر قدر که به عمق تاریخ برویم، شاهد ده چند قبوری می شویم که سر به سر، زنده گی مردم را با خود بُرده اند. به این دلیل نیز خیلی کم مقاطعی یافت می شوند که مردمان گذشته، حداقل در یک نسل، شاهد آرامی بوده باشند.
در مورد تیمور لنگ، کتاب های زیادی نگاشته شده اند. از جمله، کتابی که منسوب به خودش گفته می شود(منم تیمور جهانگشا)؛ اما من در این فرصت، اثر ستوده ی مرحوم استاد سمنانی را مد نظر قرار داده ام.
در کتاب «تیمور لنگ؛ چهره ی هراس انگیز تاریخ»، شبیه آن چه در این سلسله، تبیین شده، از اوانی که تیمور لنگ به دنیا می آید، یعنی یک تاریخ شوم تا زمانی که تصمیم گرفته بود در برابر عذاب وجدان، به چین حمله کند، زیرا تیمور لنگ در اواخر عمرش از این که می دید به اثر فتوحاتش، اکثراً مسلمانان قتل عام و کشور های اسلامی آسیب دیده بودند، از علما مشوره می خواهد که به خاطر جبران، چه کند؟ آنان نیز مشوره می دهند که تا برای غزا به چین برود. تیمور لنگ، با رسیدن به مرز های چین، اما با خون ریزی شدید شُش، می میرد. بنا بر این، زنده گی جنایتکاری به سر می رسد که در تاریخ، به نام عالم اسلامی نیز شهرت دارد. معروف است که تیمور هنگام اشغال سبزوار(شیندند کنونی) از مردم آن جا که شیعه بودند، دعوت می کند بحث اسلامی کنند. در این بحث، او آن قدر با تبحر صبحت می کند که مخاطبان شعیه اش، سنی می شوند. تیمور لنگ، قرآن را نیز از حفظ داشت.
چرا های زیادی وجود دارند که آشکار می سازند بعضی از گرایش هایی که منجر به جنایت می شوند، ریشه در عقده ها و محرومیت ها دارند. کارنامه ی غیر اخلاقی معمر القذافی که در کتاب «حرمسرای قذافی» مستند شده، از دلایل اصلی رو آوردن او به زنا و لواطت گسترده را محرومیت هایی برمی شمارد که هنگام کودکی و نوجوانی از آن ها متاثر بود. معمرالقذافی، پسر یک ترکاری فروش خیلی غریب بود.
تیمور لنگ؛ هنگامی که درگیر مبارزه با امرای محلی بود، یک پایش تیر می خورد. از آن پس تا هنگامی که می میرد، لنگ می ماند. در تاریخ سراسر پُر ماجرای او، اما یک نکته ی بسیار جالب قرار دارد که چه گونه باعث می شود به یک شخصیت افسانه یی مبدل شود. آورده اند که روزی تیمور لنگ که شکست خورده بود، کاملاً نومید و تنها به یک مخروبه، پناه می برد. در یک گوشه، اما متوجه کوشش مورچه ای می شود که با اصرار، یک دانه ی خیلی بزرگ را می خواست به یک بلندی ببرد. تیمور با تعجب می نگریست که این حشره ی کوچک، با وجودی که بار ها در برابر بارش دچار عقب نشینی می شد، حتی یک لحظه هم از ادامه ی کارش سر باز نمی زد. در برابر چشمان متعجب تیمور، مورچه گک مُصر، بالاخره بارش را انتقال می دهد. این درس کوچک، اما بسیار پُر معنی، آن قدر بالای روح و روان تیمور لنگ، تاثیر می گذارد که بالاخره نامش را هرچند بد، اما در قطار مردانی می آورد که در تاریخ فراموش ناشدنی اند.
در تاریخ، به خصوص تاریخ نویسی های شوونیستی، صفحات زیادی مخصوص افراد و اشخاصی هستند که به اصطلاح فتوحات کرده اند. اصلاً تاکنون هم در درس های تاریخ، چهره هایی که ناسیونالیسم را تقویت می کنند، بی در نظر داشت اثرات و تبعات بد روانی آنان، به گونه ای معرفی می شوند که آن چه کرده اند، گویا ضرورت ما بوده است. نیاز به تصحیح این باور، در نخست، نیاز به بازخوانی انتقادی آن ها را بیشتر می سازد.
در سری کتاب های انتقادی، مانند آن چه مرحوم استاد سمنانی، زحمت تالیف آن ها را متحمل شده بود، در واقع ذهنیت هایی ایجاد می شوند که اگر جاذبه ی یک شخصیت تاریخی در زمینه ی علایق یک قوم، بی ملاحظه ی سایر جنبه های آن در نظر گرفته شود، به همین اندازه می تواند در زمینه ی اقوامی که از آن آسیب دیده اند، نفرت ایجاد کند.
در روزگار ما که همه چیز زود تازه می شود، حداقل زیان های یک سویه خوانی این است که فاصله ایجاد می کند. نیاز ها به تبادل افکار که پیش از همه، به تسهیلات تجاری نظر دارند، از تمام مواردی متاثر می شوند که در آن ها شوونیسم، از تنقید تابو های خود حذر می کند.
تیمور لنگ؛ هر قدر هم برای کس یا کسانی مهم باشد، باز هم با شهرتی تداعی می شود که عموماً خیلی بد است.
شرح تصاویر:
جلد کتاب «تیمور لنگ؛ چهره ی هراس انگیز تاریخ» و باستان شناسان اتحاد شوروی. یک گروه باستان شناس شوروی در سال 1941م در اوزبیکستان، هنگام نبش قبر تیمور لنگ، به استخوان های او دست یافتند. این تیم همچنان تایید کرده که استخوان یک پای تیمور، آسیب دیده و کوتاه بوده است.
وروستي