حضرت عمر(رض) و آزادی دینی! (قسمت دوم)

بار الها! من او را راهنمایی کردم و قصد اجبار نداشتم (معاملة غير المسلمين في المجتمع الإسلامي، إدوار غاليصفحه ۴۱.)
همچنین حضرت عمر غلامی نصرانی به نام «اشق» داشت. او می‌گوید: عمر به من گفت: مسلمان شو تا بتوانم از تو در امور مسلمانان استفاده کنم. چرا که شایسته نیست در امور آنان از غیر مسلمان کار گرفته شود.
 
من نپذیرفتم و مسلمان نشدم. عمر گفت: «لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِ».«در دین هیچ اجباری در کار نیست». 
مؤرخین می افزایند، زمانیکه این غلام بر بستر مرگ قرار داشت، اورا آزاد ساخت وبرایش گفت: هر جا که می‌خواهی میتوانی بروی.(نظام الحكم في الشريعةوالتاريخ الإسلامي (1/58).
 

خوانندهء  محترم !
طوریکه در فوق متذکر شدیم، در زمان خلافت حضرت عمر بن خطاب  اهل کتاب، به شعاير و عبادات دینی خود چه در عبادتگاهها و چه در خانه‌های خود آزاد بودند و کسی برای آن‌ها ایجاد مزاحمت نمی‌کرد. زیرا که اسلام به آن‌ها حق آزادی دینی داده بود. چنان که مؤرخ مشهور طبری، متن عهدنامه‌ی عمر را که برای اهل ایلیا (قدس) نوشته بود ذکر کرده و در آن آمده است: 
اهل ایلیا با جان و مال و صلیبها و عبادتگاه‌های خود آزاد و تحت محافظت حکومت اسلامی هستند.(تاريخ الطبري( ۴/۱۵۸)
 
 
همچنین در عهدنامه‌ی عمرو بن عاص به والی مصر که برای مصریان نوشته، آمده است: 
بسم الله الرحمن الرحیم.
این امان نامه‌ی عمرو بن عاص به اهل مصر است که بر اساس آن، جان، مال، عبادتگاه و صلیب‌های آنان در همه جا از امنیت کامل برخوردار خواهند بود. و به خاطر توثیق عهدنامه در پایان آمده است: مفاد این عهدنامه بر ذمه‌ی خدا و پیامبر و امیر المؤمنین و سایر مسلمانان نوشته شده است.  (البداية والنهاية ۷/۹۸.)
 
 
فقهای اسلام نیز اتفاق نظردارند که باید با کافرانی که تحت سلطه‌ی دولت اسلامی زندگی بسر می برند، آزادی دینی داده شود تا شعاير مذهبی خود را آزادانه انجام دهند، و نباید کسی برای آن‌ها در این باره مزاحمت ایجاد نماید، مگر این که بخواهند در شهرهای مسلمان نشین شعاير دینی خود را آشکارا انجام دهند. 
 
 
مثلا بخواهند صلیبها را بیرون بیاورند، در این صورت ممانعت صورت گیرد . البته در شهرها وقریه جات که صد درصد خودشان هستند، ممانعت ندارد .(السلطة التنفيذية د. محمد الدهلوي ( ۲/۷۲۵).
 
 
شیخ غزالی می‌گوید: آزادی فکر و اندیشه آن طور که در اسلام مطرح است در هیچ یک از قاره‌های پنج‌گانه دنیا شناخته شده نیست. اصلاً در دنیا جز برای اسلام برای هیچ آیینی این اتفاق نیفتاده است که پس از تسلط کامل بر بخشی از این کره‌ی خاکی به مخالفین خود حق آزادی فکر و عقیدتی بدهند. (حقوق الإنسان بين تعاليم الإسلام وإعلان الأمم المتحدة ص111.)
 
 
حضرت عمر (رض)، آزادی فکر و عقیده را به عنوان یک قانون در جامعه رایج کرده و سیاستش در قبال یهود و نصاری در این جملات وی خلاصه می‌شود که فرمود:
ما به آن‌ها تعهد داده‌ایم که در عبادتگاه‌هایشان آزاد باشند هر کاری که دلشان می‌خواهد در آن‌جا انجام دهند، و ما آن‌ها را مجبور به انجام چیزی نکنیم که از توانشان خارج باشد و آن‌ها را درمقابل دشمن یاری دهیم، بر اساس احکام آیین خود مسايل خود را حل نمایند، مگر این که با رضایت خود به ما مراجعه نمایند آن‌گاه ما بر اساس احکام خویش در میان آن‌ها قضاوت خواهیم کرد.(نظام الحكم في عهد الخلفاء الراشدين صفحه117.)
 
همچنین در مورد عمر بن خطاب نقل است که با ذمیان با تسامح برخورد می‌کرد و اگر از پرداخت جزیه عاجز می‌شدند آنان را معاف می‌کرد. 

بطورمثال در یکی از روز ها زمانیکه امیر المؤمنین حضرت عمر (رض) مشغول گشت وگزاردربین محلات مختلفی مدینه بود، در شهر پیرمرد نابینایی را دید که درکنار خانه‌ای ایستاده و از مردم مصروف گدایی وجمع کردن خیر می باشد، دیدن این وضع  برای خلیفه ناگوار وناخوشایند بود که شخصی ازرعیت خود را ببیندکه محتاج وگدایگر باشد. پیش رفت واز پیر مرد پرسید! چه چیز تو را مجبور به سوال گری و گدایی کرده است؟  پیرمرد نابینا گفت! از خلیفه بپرس و دگرگونی زمانه. 
 
حضرت عمر (رض) پرسیدند: آیا نیاز داری از بیت المال نمی‌گیری؟ 
پیرمرد جواب داد: هرگز! زیرا من یهودی هستم. 
پس از شنیدن این جواب، خلیفه دستش را به آرامی بر پشت پیر مرد کشید آنگاه دست‌های ضعیف و ناتوان پیر مرد فقیر را در میان دستهایش گرفت و با محبت از او خواست همراهش برود. 

مرد نابینا که حضرت عمر(رض) را نمی‌شناخت پرسید: کجا باید بیایم؟ حضرت عمر (رض) بدون آنکه خود را معرفی کند فرمود: به خانه‌ی من بیا. می‌خواهم مقداری پول به تو بدهم، زیرا اکنون چیزی همراه ندارم. پیر مرد به راه افتاد وحضرت عمر(رض) مرد یهودی را به خانه اش برد و به خزانه‌دار بیت المال گفت: این پیر مرد یهودی است، به خدا قسم که ما در حق او به عدالت رفتار نکرده‌ایم، زیرا صدقات از آن فقراء و مساکین مسلمان و اهل کتاب است در حالی که او از افراد نیازمند است که اهل کتاب می‌باشد. پیر مرد یهودی وقتی فهمید او امیرالمومنین است ومحبت اش را در مقابل خویش دید، کلمه توحید را برزبان اورد. حضرت عمر(رض ) به پیر مرد نابینا مبلغی پول داد سپس برای امثال او از غیر مسلمان‌ها حقوقی تعیین کردند تا گدایی نکنند و آبروی شان محفوظ بماند. (تفصیل موضوع را میتوان در کتاب :زندگی‌نامه فاروق اعظم عمر بن خطاب نوشته:محمد کامل حسن الحامی مترجم: مولوی غلام حیدر فاروقی ویا هم در کتاب «الأموال لأبي عبيد صفحه۵۷، أحكام أهل الذمة لابن القيم ( ۱/۳۸).مطالعه فرماید.
 
مؤرخین می افزایئند:
احکام حضرت عمر (رض) درباره اهل ذمه نه تنها در مدینه قابل اجراء بود، بلکه به سایر والیان وقوماندان خویش اکیدآ هدایت فرمود: که همچو اجراات را در قلمرو حکومت های خویش در نظر داشته باشند .(نصب الراية للزيلعي (7/ 453).
این عملکرد و مشابه آن بیانگر میزان عدالت اسلام حضرت عمر (رض ) است که  می‌خواهد پایه‌های حکومت خود را بر اساس عدالت استوار سازد تا جایی که با غیر مسلمانان این گونه برخورد می‌نماید.
 
پس نتیجه می‌گیریم که آزادی دینی برای غیر مسلمانان در قلمرو اسلام، یکی از نشانه ‌های بارز حکومت خلفای راشدین بوده است.
 
خواننده محترم! 
- اگر به فتوحات اسلامی نظر اندازیم بوضاحت تام در خواهیم  یافت که با گسترش فتوحات اسلامی در جهان دیده نشده است که هرگز مردم آن منطقه به زور مجبور به ایمان آوردن شده باشند، بلکه فلسفه و غایت فتوحات اسلامی این بود که مردم مظلوم از چنگال ستمگران حاکم رهایی یابند.
 
- بنابر همین سیاست انسانی بود که درزمان فتوحات، مردم با دل و آغوشی باز از نمایندگان اسلام استقبال می‌کردند و اسلام را بدون هیچ ترس و تردید و دودلی می‌پذیرفتند و پس از قبول اسلام، برنامه‌های آن را در میان خانه، خانواده و جامعه خود پیاده می ‌کردند. 
نویسندگان محقق اسلامی، تحقیقاتی که در مورد فتوحات اسلامی بعمل اورده اند، علت اصلی پیشرفت مسلمین را در مجموع درنقاط ذیل  خلاصه مینمایند:
- ایمان به خداوند لایزال واعتقاد جازم به نصرت و مدد خدا که در قرآن به آن‌ها نوید داده و به آن‌ها فهمانده است که شرط پیروزی در جنگ کثرت سربازان نظامی نیست، بلکه اخلاص در عمل و ثبات در کار لازم است. 
طوریکه قرآن عظیم الشان می فرماید :«كَم مِّن فِئَةٖ قَلِيلَةٍ غَلَبَتۡ فِئَةٗ كَثِيرَةَۢ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ مَعَ ٱلصَّٰبِرِينَ » (سوره البقرة: ۲۴۹). یعنی: «چه بسا که عده کمی، به حکم خدا بر عده زیادی پیروز شدند و خدا همیشه با کسانی است که صبر و ثبات دارند».

-  ایمان و یقین به اخذ نتیجه نافع از جنگ خود، چه بر دشمن غالب شوند و چه دشمن بر آن‌ها پیروز شود، زیرا مطابق حکم قرآن عظیم الشان، هرگاه مسلمین بر دشمن غالب شوند، به افتخار پیروزی و کسب غنیمت دنیوی ولقب عالی اسلامی یعنی غازی را حاصل می نماید، و اگر مغلوب و در جنگ کشته شوند، لقب عالیترین مقام یعنی شهادت وجنت فردوس را کمایی میکند .طوریکه قرآن عظیم الشان در مورد می فرماید: 
«قُلۡ هَلۡ تَرَبَّصُونَ بِنَآ إِلَّآ إِحۡدَى ٱلۡحُسۡنَيَيۡنِ » (سوره التوبة: ۵۲) یعنی: «بگو به دشمنانت! آیا از جنگ ما با شما جز تحقق قطعی یکی از دو امر نیکو چیز دیگری برای ما انتظار می‌کشید». این دو امر نیکو یکی همان پیروزی و غنیمت ومقام غازی بودن ،و دیگری شهادت و کسب ثواب اخروی است.

بنابر همین عقیده است که مسلمانان در همه احوال (غالب ومغلوب ) به اخذ نتیجه نافع مطمئن و آن‌ها را به جهاد شان دلگرم ساخت، زیرا به طور قطع یا به غنیمت می‌رسیدند، یا به شهادت. مسلم است اشخاصیکه دارای چنین عقیده وایدئولوژی باشند، ترس وهراسی از جنگ در دل شان جای ندارد.

- حسن اخلاق و رفتار عادلانه یکی از موضعات بی نهایت اساسی که سربازان اسلامی پس از فتح با مردم شهرهای تسخیر شده بعمل می اوردند.
مؤرخین مینویسند زمانیکه خالد بن ولید یکی از شهرهای عراق را از طریق صلح فتح کرد و از مردم جزیه گرفت، ولی پس از چندی بنا به مقتضای وقت و طبق فرمان حضرت ابوبکرخلیفه اول اسلام، آن را تخلیه کرد، لذا کلیه وجوهی را که بابت جزیه از مردم شهر اخذ نموده بود، عیناً همه آنها را دوباره بمردم مسترد نمود، زیرا جزیه در مقابل حفظ نظم و امنیت شهر از مردم گرفته می‌شد. پس حال که شهر را تخلیه می‌کنند و از اینجا می‌روند و کار مردم را به خودشان واگذار می‌کنند، باید پولی را که از آن‌ها از این بابت گرفته‌اند به آن‌ها باید پس دهند.

این رفتار عادلانه برای مردم شهر تعجب‌آور بود، دلهای شان را نسبت به این فاتحین به حدی تسخیر کرد که وقتی از شهرشان خارج می‌شدند، به آواز بلند دعا کرده می‌گفتند: «خدا شما را به سلامت نزد ما باز آرد». (تاریخ الاسلام، دکتر حسن ابراهیم دانشمند مصری.)
همچنان یهودیان ایکه در شامات (سوریه ، فلسطین ، لبنان ، اردن ) و مصر تحت فشار رومیان زندگی بسر می بردند، پس از تسلط مسلمانان بر آن دیار تورات را به دست می‌گرفتند و می‌گفتند: تا زنده‌ایم نخواهیم گذاشت قیصر به اینجا باز گردد.(قیصر لقب هریک از پادشاهان روم بود )

مؤرخین مینویسند :همچنان  قبطی‌ها پس از تسلط مسلمین بر مصر به حدی خوشحال شدند که یکی از اسقف‌های بزرگ اسکندریه به نام بنیامین در یکی از خطبه‌های مهیج خود گفت: «در اسکندریه همان نجات، اطمینان و آسایشی که همیشه آرزو داشتم اکنون یافتم». (اسقب یعنی پیشوای مذهبی مسیحیان او بالاتر از کشیش است.)

یکی از مسیحیان به نام ویرس می‌گوید: روزی که از کلیسای مکاریوس در مصر پس از فتح مسلمانان دیدن کردم، دیدم مردم مانند گاوهایی که از بند آزاد شده باشند،غرق مسرت شده اند (تاریخ اسلام ، داکتر حسن ابراهیم مصری ).

م‌ؤرخین می افزایند : بعد از اینکه دختر مقوقس فرمانروای مصر هنگام فتح شهر فرماء اسیر شد. عمرو بن العاص بر خلاف هر فاتح مقتدری او را مورد احترام قرار داد و در حالی که به وسیله چند نفر مسلمان حفاظت می‌شد، نزد پدرش فرستاده شد.(تاریخ اسلام ، داکتر حسن ابراهیم مصری ).

چنانکه در تواریخ اسلامی و غیر اسلامی دیده می‌شود، مسلمین به هر شهری که از طریق صلح داخل می‌شدند نه دست به قتل کسی می‌زدند و نه اموال غیر دولتی را تصاحب وغارت میکردند، نه چشم به اعراض و نوامیس مردم ‌داشتند، نه متعرض معابدشان می‌شدند، نه از اقامه عبادات و شعائر دینی یا مراسم ملی آن‌ها جلوگیری می کردند در بسیاری ازحالاتی دیده شده است که: مردم نسبت به این فاتحین عادل محبت  میکردند وآنان را با آغوش پذیرایی مینمودند.
 
گوستاولوبون دانشمند و نویسنده مشهور فرانسوی در کتاب خویش به نام تمدن اسلام می نویسد: در دنیا کشور گشایانی مهربان‌تر و فاتحینی عادل‌تر از عرب‌ها دیده و شنیده نشده است.
 
حقاً‌ اگر بگوییم مسلمین به وسیله حسن اخلاق و عدالت بی‌سابقه خود بهتر و بیشتر از عملیات نظامی به پیروزی حیرت انگیزشان دست یافته اند.
 
اگر تاریخ فتوحات اسلامی را ورق بزنیم در خواهیم  یافت :مناطق وکشور هایکه از طریق صلح تسخیر گردیده است ، بیش از شهرهایی است که با قدرت و جنگ گرفته‌شده باشد، واین خود دلیل واضحی است بر این که حسن رفتار و اخلاقشان سربازان اسلامی در بین مردم به خوبی شهرت یافته بوده و آن‌ها را تحت تأثیر قرار داده‌اند.