با یک نگاه گذرا به چگونگی روند تعلیم و تربیه در کشور در می یابیم که مسألة آموزش و فراگیری علم، مانند سایر بخشهای زندهگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور، مشکلات خویشرا به دنبال داشته و سیر نزولی را می پیماید؛ با وجود سرازیر شدن میلیونها دالر در این عرصه از سوی جامعة جهانی، هنوز هم بیشتر از نیمی اطفال واجد شرایط تحصیل، امکان راه یابی به مکاتب را ندارند و از جانبی هم، اکثر مکاتب ما، فاقد معلمان با تجربه و دارای تحصیلات مسلکی، لوازم تدریس، چون: کتاب، میز، چوکی، تخته، لابراتوار و حتا صنوف درسی اند؛ اما آنچه بیشتر از همه، از نبودش وضع تحصیلی ما متأثر می شود، نبود آرامش و امنیت در کشور می باشد. در اکثر ولایات کشور به ویژه مناطق جنوبی، مکاتب آماج حملات ویران کننده و راکتی قرار می گیرد و یا هم به آتش کشیده می شود، که این مسأله سبب گردیده، تا دروازههای تعدادی از مکاتب به روی اطفال رنجدیدة ما، مسدود گردد. هویداست که چنین شرایطی تاثیر ناگوار بر روال تحصیل و روان اطفال کشور داشته و مانع ورود آنان به پهنة علم و دانش می شود و هم تهدید بزرگی برای آیندة کشور می باشد. این نارساییها و چالشها به صورت روزافزون در حال گسترش می باشد. در کنار این مسأله نه تنها دولت در مدت شش سال گذشته پاسخگوی مثبت نیازها و تقاضاهای اولیة دانش آموزان و معلمان کشور نبوده است، بلکه با تقرریهای سلیقهیی چند وزیر و معین و سایر افراد کلیدی در مربوطات این وزارت، در فاصلۀ سالهای شش سال، پیامد منفی را در این راستا، به جای گذاشت، زیرا هر یک آنان با پشت پا زدن و قطع برنامههای قبلی، نظرات و پلانهای خاص و جدید را در این مورد، به منصة اجرا گذاشتند. معاش ناکافی، نداشتن سرپناه، نبود شرایط مساعد ارتقای دانش معلمان و دهها مورد دیگر از این قبیل، همه موانعی اند که زمینه ساز رشد بطی تعلیم و تربیه در کشور شده است. گذشته از آن، در برخی موارد سیاستهای تبعيض آمیز لسانی در عرصة آموزش نیز، محسوس بوده که این امر باعث شده تا سیستم تعلیم و تربیه به صورت یکسان و متوازن درهمه ولایات افغانستان، تطبیق نگردد؛ امروز بیشترینه مکاتب كشور دارای تعمیر نبوده و صنوف درسی آن در گرما و سرما، یا در هوای آزاد و یا هم در مساجد دایر می گردد. حتا در برخی نواحی، تنها مکاتب خانگی که معلمان آن هم به حد خواندن و نوشتن ابتدایی آشنایی دارند، به تدریس قرآن شریف، پنج کتاب و... همراه با سرزنش و لت و کوب و تهدید ادامه دارد و از مکتب، معلم، کتاب و نصاب تعلیمی منظم، خبری نیست. در قبال آنچه گفته آمدیم، نصاب تعلیمی کشور نیز، در طول این مدت فراز و فرودهای فراوانی را تجربه کرده است و در بسیاری حالات نصاب مذکور در مغایرت کلی با سویة تحصیلی، تعلیمی و سنی دانش آموزان قرار داشته و اکثر اوقات نصاب تعلیمی در بیشترین مکاتب کشور در یک سال به صورت کلی تطبیق نمی گردد و قسمتهای تدریس نشده برای سال آینده مشکلاتی قابل توجهی را ایجاد می نماید، و چنانکه دیده شده که در آغاز سال تعلیمی جدید، معلمان نیز بدون توجه به این مسأله، به تدریس کتابهای صنوف جدید آغاز کرده اند؛ در حالیکه جهت بهینه سازی پروسة تدریس، لازم است تا در هفتة اول یک مرور کلی بالای دروس سال قبل، صورت گیرد که متأسفانه هیچگاهی به این موضوع، وزارت معارف توجه جدی نکرده است. در این اواخر مسایلی، چون آموزش به زبان مادری، توجه به رفع کاستیها، تدوین نصاب تعلیمات اسلامی و مسلکی از سر خط مسایل تعلیمی وزارت معارف در سال نو می باشد، اما اینکه این تغییرات با کدام امکانات و ظرفیتها انجام خواهد شد، معلوم نیست. این در حالی است که وزارت معارف، نتوانسته است تا راهکارهایی را برای کیفیت آموزش بهتر به دست آورد و در بهبود وضعیت مکاتب از نظر امکانات، بالا بردن سطح نظام آموزشی و تأمین رفاه معلمان و سایر نیازها و ضرورتهای اصلی تعلیم و تربیه در کشور جهت ریشه کن کردن فقر سواد، گامهای برداشته شده در این راه نهایت کوچک بوده است. هم اکنون معارف افغانستان از جهات مختلف با کاستیهای شدیدی رو به روست. چنانکه در عرصة تغییر و اصلاح کتابهای درسی، کمیسیونی با پرداخت معاش گزاف بین یک الی سه هزار دالر امریکایی، موظف گردیده است که نمی توان امید چندانی به نتیجة کار آن داشت، زیرا از لحاظ زمانی برای سالی که در پیشروست، از عملکردهای آن، اولاد کشور مستفید نمی شوند و باز همان آش خواهد بود و همان کاسه. چون بیشتر حرفهای مقامهای دولتی از رییس جمهور تا وزراء، همه به روی خط بوده و صورت اجرایی چندانی نداشته است.
وروستي