ماه های اخیر جمهوریت در یکی از روز ها بهار به دیدن دوست و همصنفی دوره تحصیلم به اداره خدماتی برق رسانی برشنا رفتم. بعد از احوال پرسی در باره حالات و روند کاری برشنا از وی پرسیدم، که پاسخ وی واقعا هم برایم دردآور بود، چون من با شنیدن این تمام جریانات و درک حالات وضعیت بحرانی و رو به ورشکستگی این شرکت بزرگ را در همان لحظه مشاهده کردم.
دوستم که یکی از مسؤلین بخش های مهم اداری این شرکت بود و از نزدیک به یک دهه مصروف وظیفه بود، وضعیت پر چالش اداره را اینطور بیان کرد؛ با روی کار آمدن رهبری جدید شرکت برشنا که در راس آن داوود نورزی یکی از اشخاص نزدیک به فضلی و رولا غنی است دارای دو تابعیت خارجی بوده و تمام اشخاص نزدیک به وی که از نخستین روز معرفی وی به عوض کارمندان تخنیکی و مسلکی پیشین با معاشات ۳۰هزار الی چند صد هزار افغانی معاش ماهانه مقرر شده شرکت برشنا در بخش عواید و خدمات رو به عقب نشینی و عدم کفایه سیستم های فعال خود است. کارمندان غیر مسلکی که هنگام کمپاین انتخاباتی داکتر غنی و داکتر عبدالله با ایشان در دفتر وزیر اکبر خان و سپیدار بودند در بست های قراردادی با معاشات ۳۰هزار الی حدود پنجصد هزار افغانی مقرر شدند و بیش از ۱۱۰میلیون افغانی بودیجه که از عواید برشنا بود به بهانه نو سازی اداره دروازه ها و پارتیشن های المونیمی را عوض کرده و به خاطر منافع فساد خودی اش به شیشه تبدیل گردید، همچنان به بهانه تجلیل از روز های زن و مناسبت های افطاری رمضان مصارف هنگفت سبب شد تا کسری جبران نا شدنی در بودیجه این شرکت وارد شود و قروض برق را به کشور های چون ازبکستان و تاجکستان پرداخته نتواند.
علاوه بر این همه بخش مالی و تدارکات را که قبل از این هم قسما آغوشته به فساد بود با گماشتن اشخاص مسلکی در فساد ماهانه ۱۵میلیون پول را به نحوه ی خاص از سیستم برشنا خارج و به گمان اغلب که به حساب اداره امور چون فضلی و رولا غنی حواله میشد، چون نورزی و خارج نیشینان دو تابعیته که در برشنا جدیدا روی کار آمده بود با تیم فضلی، رولا و محب روابط تنگاتنگ داشت و یکی از نمونه ثبوت این موضوع نشست های بعد از رسمیات شب هنگام بر سر بامب دفتر مرکزی برشنا در شیشه خانه خاص بود و در این نشست ها مهمانان ارگ از دفتر های محب و فضلی اشتراک پر رنگ داشتند.
در این مراسم شب هنگام دختران افغان با لباس و ستایل کاملا خارجی اشتراک داشتند و حتا برای کارمندان اناث شرکت برشنا امتیازات اضافه کاری را طوری ایجاد نموده بود که از سوی تیم خاص نورزی که در پاراگراف های بعدی از آن یاد آوری کامل میشود شناسایی شده و به طور محرمانه برایشان ابلاغ میشد تا در خود را در لیست کارمندان اضافه کار با امتیازات خاص شامل ساخته و بعد از ساعات نیمه شب از ترانسپورت خاص شرکت هم استفاده کند.
کارمندان اناث برشنا شرکت قبل از این در موارد مهم با رهبری دیدار و جلسه را دایر میتوانست اما در رهبری کمپاینران ارگ بدون هیچ نوع ممانعت با رئیس از نزدیک در صالون های خاص ساخته شده جدید دیدار مینمود و دختران جوان بدون چادر، حجاب با زلفان آراسته و لباس های نیمه قول اروپایی که جدیدا مقرر شده بود تا ناوقت شب در همان صالون های خاص خوش گزارانی میکرد و به مرور زمان دختران خوش چهره را در همه شعبات شناسایی مینمود و به بهانه اضافه کاری تا نیمه شب در صالون های خاص مصروف میبود.
روزی یکی از همکاران اناث ما که در پاک نفسی بی بدیل بود برایم گفت که آمر صاحب اشخاص چون مسعود نیکزاد، سنگر نیازی، خواجه حنیف، مرا به نشست خاص با بشیر احمدزی رئیس دفتر ریاست عمومی دعوت کرد در این نشست زنان و مردان زیاد جدیدالتقرر قراردادی نیز حضور داشتند که در آنجا موضوع اضافه کاری را با من شریک ساخت و همچنان برایم گفت که میتوانم دیگر خواهرخوانده ها و همکاران زن را که با آنان آشنا هستم بعد از رسمیات چهار بجه عصر دعوت نمایم. اما من قبول نه کردم و برایش گفتم که من اجازه فامیلی ندارم.
از همان لحظه درک کردم که شب نشینی در صالون های خاص جز فساد اخلاقی و خوش گذرانی چیزی دیگر نیست و مصارف هنگفت که از بودیجه ملی شرکت خدماتی برق رسانی پرداخته میشود یکی از علت های مهم بحرانی شدن وضعیت مالی آن است، که با دوام این وضعیت این شرکت تا دیر نخواهد پایید. بر علاوه این همه پول جمع آوری شده صرفیه برق به نحوه خاص از سوی رئیس نورزی به دوبی و آلمان مخفیانه از بازار سیاه فرستاده میشد که در این مورد چندین بار پولیس انترپول به داکتر غنی ایمیل های رسمی فرستاد که لا جواب ماند.
مقرری های اشخاص غیر مسلکی و حتا فاقد سواد توسط داوود نورزی به بیش از۸۰۰ کارمند در مدت زمان کمتر از یک سال رسید و برخی از این قراردادیان بر علاوه معاش برشنا در ادارات چون امنیت ملی و جنایی نیز وظایف برحال و رسمی داشت که این افراد با معاشت هنگفت بدون خوش گذرانی کاری دیگری نداشت و درد آور از همه اینکه رئیسان، آمرین و مسؤلین بخش های مهم تخنیکی و اداری را به مرور زمان به بهانه های گوناگون سبک دوش کرده یا مجبور به استعفا و یا سوق به تقاعد میشد تا هر گونه موانع در مسیر راه فساد اینان از بین رفته و سهولت های لازم برای شان محیا باشد. اما کارمندان که برای این تمام فاسدین سهولت های چون جذب طبقه اناث به مراسم نیمه شب و تخلیه بودیجه عواید را محیا میساخت از مزایای ترفیعات قبل از وقت و امتیازات خاص برخوردار میشد، که همین حالا هم برخی از این کیسه مالان در برشنا حضور پر رنگ دارند و طالبان خوش باور امارت را با زبان های چرب و نرم چاپلوسی فریب داده در فساد های گسترده دست باز دارند.
همین اشخاص فاسد در چندین موارد از کارمندان اناث تقاضای نامشروع جنسی و پول کرده تا در عوض اش معاشات شان پرداخته شود و قرارداد های شان تمدید شود که در این مورد تماس های مخفیانه شکایتی را آمرین و مسؤلین اسبق دریافت کرده اما از ترس برکناری و دسیسه سازی از سوی این فاسدین اخلاقی چیزی را آشکار ساخته نمیتواند و غم انگیز تر اینکه طالبان خوش باور بی خبر از این تمام ماجرا های دلخراش در پایان درخواستی ها و اوراق این فاسدین امضا میکنند.
از داستان دلخراش دوستم این نتیجه گرفتم که بر علاوه فساد اخلاقی و فساد اداری که اداره برشنا نورزی و در کل تیم محب و فضلی آغاز گر آن بود مانند موریانه سبب سقوط و انحطاط نظام با داشتن تمام امکانات شد و با تاسف باید گفت که تمام فاسدین از کشور فرار نموده و ویرانه ی بیش را ورشکستگی نهاد های مهم خدمات عامه مهم و حیاتی از خود بجا نه گذاشت و بازمانده گان این فراریان گروپ فساد (محب، فضلی و رولا) در ادارات با ماندن ریش ها دراز و بستن دستار طالبان خوش باور را فریب میدهند.
در اخیر بنده منحیث یک افغان و مسلمان از مسؤلین امارت اسلامی خواهش میکنم تا بر علاوه دستگیری دزدان و سارقین برق در کابل توجه جدی روی اصلاح سازی اداره داشته باشد؛ کارمندان قراردادی با معاشات و امتیازات بلند را یا سبکدوش کرده و یا از توانایی آنان با پیشنهاد معاش لازم مطابق پالیسی این شرکت استفاده نماید، همچنان مامورین برج و مسؤلین جنگشن های کابل را به بخش های دور دست تبدیل نمایند، چون دزدی و فروش خود سرانه برق از سوی مامورین تمام برج ها سبب بلند رفتن ضایعات برق در کابل و ولایات درجه اول است و اگر این کنترول و اصلاح صورت نگیرد ورشکستگی کامل این شرکت بعید نخواهد بود، چون از روی کار آمدن حکومت طالبان نزدیک به شش ماه میگذرد اما تمام حالات تا هنوز هم بحرانی بوده و ملت دچار آشفتگی شدید است، که این بحران روز به روز گسترده تر میشود و ارائه خدمات عامه کم رنگ تر میشود.
وروستي