شاهراه ها و راه های مرزی (طنز)

در داخل کشور ما همانند صد ها مورد دیگر، بعضی از شاهراه ها و راه ها، از جمله مرزی وجود دارند که تا اندازه ای در ساخت آن ها دست آدمی دخیل بوده، اما متباقی توسط طبیعت به وجود آمده اند.

آن جاده های ما که دست آدمی به آن ها رسیده، عبارت از تعدادی ست که از زمان ساکن شدن انسان ها در افغانستان باستانی موجود و تا هنوز مورد استفاده اند؛ یعنی همان راه هایی که تقریباً بعد از کمون اولیه ی کمونیستی احداث شده اند. دیگر راه هایی اند که انسان های ما پس از رسیدن به تمدن، آن ها را احداث کرده اند. از این راه ها نسبت به راه های گذشته، استفاده ی بیشتر می شود. بقیه، جاده هایی هستند که توسط مهندسان اسطوره یی ساخته شده اند. شاید فولاد زره، قهرمانان و بازنده گان شاهنامه ی فردوسی چون کیکاووس، رستم و اسپ وی(رخش ) از آن ها استفاده کرده باشند؛ هرچند این راه ها از لحاظ موقعیت معلوم نیستند، ولی بر اساس دواوین جدیداً سروده شده ی شعری و تاریخ های خیالی، گفته می شود که همچنان مورد استفاده قرار دارند.

جاده هایی هم داریم که قرون وسطی و دوران معاصر را در بر می گیرند و همه قابل استفاده می باشند، اما جاده های اسفالت شده ی امروزی، طرفدار بیشتر داشته و بهتر کار می دهند.

جای افسوس و غصه است که به اثر افکار تقویت شده از دال(پاکستانی) و قورمه سبزی(ایرانی)، راه های عصری ما تقریباً نیمه کار شده اند. اگر مداخلات پاکستانی و ایرانی ادامه یابند، جاده های ما در قدم اول، شکل کندنکاری را به خود می گیرند. در گام دوم، شاید به صورت راه های اسطوره یی در آیند؛ زیرا از قرائن این طور معلوم می شود که دشمنان ما با دوستان شان، حوصله ی آبادی اکثر داشته های ما را ندارند. این نیت آنان سبب شده تا راه و شاهراه های ما به ویژه از عهده ی رسالت خود مبنی بر فراهم کردن سهولت های تجاری و رفت و آمد های مردمی برآمده نتوانند. مثلاً امروزه شاهرای کابل- قندهار، بیشتر به یک رهنما می ماند تا یک شاهرای مواصلتی مهم.

بعضی راه های مرزی نیز داریم که به اثر نا آرامی ها سبب شده اند عبور کننده گان، آهسته آهسته به طرف کوه ها بروند و راه های زمینی و هموار، همه کوهی شوند.

با توجه به فقر و کمبود غذا، تلفات بیشتری به ما وارد خواهند شد؛ زیرا انجام مسافرت از بالای کوه ها، انرژی زیادی می خواهد که فعلاً به استثنای خارجی ها و معدودی از توریستان، اکثریت مردم ما، توان تدارکات غذایی- کافی آن را ندارند. آن چه بیشتر قابل تشویش می باشد، وضعیتی ست که از این ناحیه به وجود آمده است. اگر این وضعیت ادامه یابد، ترس وجود دارد که شاید همه ی ما، دوباره کوه نشین شده، در این عصر ترقی و تکنالوژی، دوباره به عصر باستانی و شاید هم عتیقه یی بر گردیم؛ هرچند رویداد های سیاسی افغانستان، نوید ظهور نسل های دوم و سوم مقاومت را می دهند که می خواهند با کوهنوردی، مدنیت های کوهی به وجود آورند.

به هر حال، روند ماین گذاری و نا امن ساختن راه های هموار، بالاخره ما را نیز به کوه ها خواهند کشاند.