عملیات کاسکاد Kaskad یا طرح تجزیۀ افغانستان: «دردسمبرسال ۱۹۸۱ درمسکو، لیونید بریژنیف به ببرک کارمل دستور دادکه برای تثبیت حضور شوروی در افغانستان والحاق آن با شوروی زمینه را فراهم کند.مگر طرح بریژنف براساس مخالفت های شدید میان جناح های خلق وپرچم عملی نگردید.عملیات کاسکاد موظف بودبطور پنهانی کارهایی را برای جداکردن نه ولایت شمال هندوکش: (کندوز، سمنګان، بدخشان ، بغلان ،تخار ، بلخ ، جوزجان ، بادغیس، و فاریاب ) انجام بدهد وسپس به الحاق آن ولایات به جمهوریتهای اسیای میانه شوروی که در آنجا نیز عین اقوام زندگی دارند ، بپردازد.در ولایات شمالی کشور، غیر پشتونها نسبت به پشتونها در اکثریت استند. کاسکاد میخواست، افغانستان با همین نام خودفقط محدود به جنوب هندوکش گردد. که در انجاپشتونستان بزرگ با حرکتهای جدائی طلبانه بلوچ به حیث عامل فعال باقی بماند.عملیات در نظر داشت افغانستان تجزیه شود و کابل نیز در جمله نه ولایت شمال تحت کنترول کامل اتحاد شوروی در آید وبقیه مملکت بحال خود گذاشته شود.» (۱) مورخ شهیر کشور ما پوهاند دوکتور محمد حسن کاکړ ، در این رابطه مینگارند : « عمال شوروی درکابل درسال ۱۹۸۲حکومت تابع پرچمی را تشویق نمود که برای بقای خود واعمارسوسیالیزم که درآن مامول شان تحقق خواهد یافت چاره ی بسنجد. چاره این شد که حکومت درعین حال که بین اقوام غیر پشتون نسبت بهمدیگر حساسیت تولید کند آنها را وا دارد که برضد پشتون ها جبهه مشترک تشکیل نمایند. حتی اعضای دفتر سیاسی بهمین منظور موظف ساخته شدند که هر یک ملیشای منسوب بقوم خود را نظارت کنند. اماملت افغان نگذاشت شوروی وحکومت تابع آن درپروگرام خود کامیاب شوند ، بامقاومت موثر خود آنهارا ناکام نمود ، وهر دوبزودی یکی پي دیگری از بین رفتند .اما پروگرام شان از بین نرفت ودر ائتلاف شمال سر بالا کردکه آن را سران حزب وحدت اسلامی،جمعیت اسلامی،شورای نظار، جنبش ملی واسلامی (ملیشای جوزجان موسوم به گلم جم سابق)بشمول کته سران کارملی از جمله "سترجنرال" نبی عظیمی در۲۱ مارچ ۱۹۹۲ (نوروز۱۳۷۲) بمیان اوردند. این اولین بار درتاریخ افغانستان بودکه غیر پشتون ها به تحریک عمال استخباراتی ایران برضد حاکمیت پشتون ائتلافی را بمیان آوردند وقسمت های بزرگ شمال افغانستان را از حکومت مرکزی عملأ جدا نمودند. به تعقیب آن همین پروگرام بشکل تعدیل شده آن عمدتأ به ابتکار حکومت پاکستان وهمچنان حکومت ایران در نتیجه توافقات پشاور(۲۴ اپریل ۱۹۹۲) عملی شد ویک حکومت انحصاری تنظیمی چهار روز بعد قدرت را طور رسمی از همان رژیم ساقط شده عمدتأ پرچمی بخود انتقال داد.» (۲) ائتلاف شما ل که از استحالۀ دوران حاکمیت وابسته به "کی جی بی" بوجود آمد ، درحقیقت با اتکا احمد شاه مسعود استقرار یافته بود . شاخۀ مزاری حزب وحدت، یکی از مؤتلفین ائتلاف خنجان(اتحاد نامقدس) بعد از تبدیل شدن شورای نظار به یک فاشیزم نوپای سیاسی ، اعتراف میکند : « دراین زمینه باید اعتراف کرد که «نظام» شورای نظار، مخصوصأ که دستگاه وامکانات با قیمانده از دوران حاکمیت وابسته به کاجی بی(KGB) راکلأ دراختیار داشت، نسبت به همه مخالفین خود با دست بالاتر عمل میکرد. به طور مشخص اگر ترکیب انحصاری را در نظر گیریم ، ملاحظه می کنیم که در آن چهره های کاملأ متضاد در راستای هـدف واحد (علیه پشتونها)فعالیت می کردند واین چیزی بود که تقریبأ تا لحظات سقوط کابل ،همه مخالفین این حاکمیت خونریز و ضد ملی را درحالت فریب نگهداشته وبه تکرار آنها را به دام می انداخت.» (۳) شاخۀ مزاری حزب وحدت از نقش خوددرقبال این فاجعه ، یاد آوری نداشت. درحالیکه متحدین واقعي ایران بودند وهستند. نبی عظیمی کودتاچی معروف ، درجعلنامه "اردو و سیاست "، از زبان مومن بغاوتگر بشکل دیگر اعتراف میکند : « مومن... از موضع زور سخن می گفت، درحالیکه شخص وی، آنقدر قدرت نداشت که ...،... عامل این همه شوروهیجان هرکسی که بود شخص قدرتمندی به حساب میرفت ،.. بعدها معلوم شد که آن شخص احمد شاه مسعود بوده است.» (۴) درموردمرحوم آمرصاحب؛متحدین جبهه عقیدتی شان میگویند :"مسعود مغـزنظامی است،اما شعـور سیاسی نـدارد ". زیرا ، او ؛ معـتـقـد بود:" ما از جنـگ یافـتـه ایــم " * امر صاحب توسل به خشونت وجنگ ،ایجاداختلافات قومی وزبانی را نزدیکترین ومطئمن ترین وسیلۀ احراز قدرت تلقی میکرد. از مقدسات فرهنگ اسلامی و زبان فارسی به حیث حربه و ابزارسیاسی برای حاکمیت انحصاری ونامشروع خوداستفاده مینمود وبدین سان، سهم خودرا درکشاندن کشورما به ورطۀ جنگ داخلی ایفاء نمود . عُمال ائتلاف شمال ، طبیعتأ با دولت مرکزی که بر وحدت ملی استوار باشد ، مخالف بودند ، زیرا که این وحدت ملی استقلال آنها را از بین میبرد ، به همین جهت ضدملی و ضد وطن پرست بودند . سقوط اتئلاف شمال ، طرح وحدت مجددافغانستان : ظهورطالبان بمثابه عکس العمل امریکا ؛ که درتقابل باعمال خارجی ائتلاف شمال ، بر ضرورت وحدت مجدد افغانستان تاکید میورزیدند ، عرض اندام کردند . طالبان با ذهنیت مذهـبی از نقش رستاخیز پشتونها ، برای متحدنمودن دوباره افغانستان استفاده نمودند . مداومت همین ذهنیت ارتجاعی طالبان، یکی ازعلل است که باعث ناکامی موقتی شان گردید . سناریوی طالبان وپیوند آن با تروریزم بخشی ازتغییرسیاست امریکا است که باید جبرآ صورت پذیرد . بازتاب ائتلاف شمال تحت چتر بی۵۲ ( مرحله تحقیقی- شناخت) برای تعمیرشبکۀ اطلاعاتی امریکا نهایت ضروری بود.اقلیت های اتنیکی افغانستان می توانند درمنطقه ، نفوذ دوگانه داشته باشند. موقعیت جغرافیایی و سوق الجیشی افغانستان {دیوار همالیا سد غیر قابل عبوری است بر روی هر کس که ازجنوب به قصد شمال این قاره میرود، کشیده است . معبر صعب العبورهندوکش این گذرگاه طبعی ، آسیای جنوبی را به آسیای مرکزی وصل میکند } تلاش به سر تصاحب این بخش کره زمین (قلب آسیا ـ بمثابه چهارراه ) سبب عمده ترین منازعات قدرت های بزرگ جهان بوده واست . حضور سنگین ایالات متحده امریکا در این منطقه ای از جهان ، برای تسخیرو کنترول ذخایر عظیم نفت و گاز آسیای میانه وبحیره خزر ـ و مهارکردن قدرت های منطقوی ، جزئی ازسیاست منافع حیاتی امریکا تلقی می شود . موجودیت جغرافیایی وتمامیت ارضی افغانستان بحیث سنگری طبعی در استراتیژی امریکا از اهمیتی خاص برخوردار است . ایران بحیث قدرت منطقوی درافغانستان در سه جبهه فعالیت دارد : درجبهه اول ، اقوام هزاره (بخش از مردمی افغانستان) که هویت مذهبی وفرهنگی مشابه با ایران دارند ، به عنوان سپر دفاعی ؛ ملت مظلوم ما را هدف قرار داده است . درجبهه دوم ، متعصبین فارسی زبان ما که برای" پان ایرانیزم " کمر همت بسته اند. درجبهه سوم، بادولت افغانستان روابط سیاسی ـ اجتماعی وفرهنگی . حضورپاکستان در منطقه جزئی از سیاست انگلیس ـ امریکا است . چرا وحـد ت ملی درافغانستان با بی رحمی تامین وتعمیر میگردد : درحال حاضر ستمیان افغانستانی قصد" بی هویت کردن" افغانستان را دارند، با استفاده از وسایل تبلیغاتی ومطبوعاتی حاکمیت فرهنگی زبان فارسی ، در گسترۀ انترنیتی درکل در دشمنی با پشتونهائی که بدون آنها دولت افغانستان اصلأ نمیتواند وجود داشته باشد، از پالیسی فرهنگی متعصبانه با رگبار الفاظ ناسنجيده وغیر انسانی به حیث راهــزن عمل میکنند ،واین نشانگر سیر زوال و اضمحلال تاریخی آنهاست. قطاع الطریقان فرهنگی "محور شر" را باید در معرض دید همگان قرار داد ؛ در عقب انگیزۀ این پالیسی جانبگیرانه حتمأ یک ویا چند مرجع هدایت وجود دارد .بصورت عمومی عمال استخباراتی ایران ، مرجع اصلی تغذیه آنها است . لایه های استبداد گرای انقلابی نما وجهادیان دیروزی ، نفاق افگنان، گمراهان ، سفسطه جویان و ستمیان افغانستانی که از دریچه های ویب سایتهای(خاوران ، پیمان ملی ، آریائی ،کابل پرس و...) آشکار وپنهان میشوند، گروهی ازمداحان روشنفکر مزدوراند که عقربه های نفاق وتنفر ملی را به حرکت وچرخش در می آورند. برخی چهره های شناخته شدۀ ستمی با کشیدن ماسکهای شیادی برخ ، به نام های مستعار، درنقش "تروریست فرهنگی"وارد عمل شدند . یک بخشی از این متعصبین که به گمان اغلب ایرانی باشند ، درصدد بی اعتبار نمودن تاریخ سیاسی کشورما بر آمده اند . که نمونه بارز آن را در ماه های اخیر در روزنه های ستمیان وابسته به ایران ، توهین وحملۀ بزرگی به تمام مؤرخین افغانستان ازجمله "مرحوم احمدعلی کهزاد"که جزء ارزشهای ملی این کشور است، میتوان یاد آور شد . یکی هم از جوکره های نقاب پوش افغانستانی آن تروریستی بنام درویش دریادلی ، که تا هفته های اخیر از برگزیده های دریچه سایت آریائی بود ، نمونه شراندازی دیگرآن بر شمارم ، بدین نتیجه میرسیم که درعقب این طرح یک توطئه ، وپشت این اختلاف یک فرکسیون ، وپشت این نظر یک مرجع هدایت را می بینیم . عمال شورای قاچاقبران زمرد ولاجورد ، رئیس بی سواد، بنیاد مخرب وتفرقه افگن ....، احمد ولی مسعود با "همکاری کلان کار دیگریاعقل کل " آن بنیاد، داکتر سید اکبر زیوری از ثروتهای باد آورده برای کسب قدرت،وگرفتن امتیاز، همانند یک سازمان مافیائی که ازارتکاب هیچ خطر یا عملی باک ندارند ، به حیث حامی و پشتیبان ستمیان افغانستانی، در تسلیح وتجهیز و سازماندهی گروه جیره خوارداخلی نقش محوری دارند . آنهائی که از قدرت دولتی برکنارشده واز حساب دهی عملکردخود بیم دارند و از لندن به کشوربرنمیگردند ، در کاخ های خیال انگیزلندن لمیده، با چهره های کریه وناپاک که افتضاح ورسوائی آنها از درو دیوارسفارت لندن میبارد، باردیگر ستراتیژی شکست خورده " نفاق ملی " را طراحی میکنند .ودر پیوند با اجانب ، میخواهند؛ روند حرکت تکامل اجتماعی را متوقف سازند . این سیاست "خائنانه وعهدشکنانه"، همانا جزءاضمحلال جبران ناپذیر فرهنگی وسیاسی شان چیز دیگر به همراه نخواهد داشت. ادامه دارد .... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- بروس رچاردسن - افغانستان ، د شوروي دترور سلطنت ختموونکې ((په قومې او ژبنیو لیکو باندې د افغانستان د ویشلو په مقصد دمسکو احتمالې پلان ، رڼا او دفاع ۱۸۳او۱۸۴ مخ ، داکتر محمد حسن کاکړ ، دغه فصل پخوا په ائینه افغانستان ( اپریل ۱۹۹۸) کې خپور شوي ، د پښتو متن ترجمه یې کاندید ای اکادمیسین سیستانی صاحب کړي ده)). ۲ - پوهاند دوکتور محمد حسن کاکړ ، رڼا او دفاع ، مخ - ۳۲۷ . ۳- دیده شود به :عصری برای عدالت ، شماره نهم دلو1375هجری (1February1997) ، ص.23. ۴- کتاب اردو وسیاست ، نبی عظیمی – ص. ۵۲۰ و۵۲۱ . *- (بعد از فاجعه افشارکابل ((قـتل عام مردم هزاره)) ، آقای ترجمان میگوید که من درجبل السراج، باجدیت از مسعود پرسیدم که تاچه زمان جنگ میکنی ؟ او در جواب من گفت که ما از " جنگ یافته ایم " ، آقای ترجمان تا آخرین لحظات برای استحکام پایه های حاکمیت انحصاری مسعود وربانی تلاش میکرد وحتی یک لحظه آرام نمیگرفت وبا آنکه حتی در جریان محاصره غرب کابل توسط طالبان ، علنأ اعتراف کرد که مسعود مغزنظامی است ، اما شعور سیاسی ندارد.) دیده شود به :عصری برای عدالت ، شماره نهم دلو1375هجری (1February1997) ، ص.24. نشرات حزب وحدت اسلامی .
وروستي