چرا جوانانِ ما از دین فرار می کنند؟!

امروز ما به چشم سر می بینیم که جوانان بی شمار در بسیاری از کشور ها به شمول افغانستان از دین در گریز اند و شما شاهد آن بودید و هستید که هزاران تن از جوانان کشور های براعظم آسیا به سوی اروپا و امریکا شتافتند، در رسانه های مجازی و هم چنان رادیو و تلویزیون می بینیم که جوانان اکثرا از دین فاصله گرفته اند و ارزشهای اسلامي را نا دیده می گیرند، در دنيای مدرن امروز تبليغات وسيعی در جريان است و صاحبان افكار و ايده ها هر يك در جهت پيشبرد فكر خويش تلاش مضاعف می نمايند و به سرباز گیری و تجمع افراد به دور خويش می پردازند و در اين راستا هزينه های گزافی صرف می شود. در اين ميان هدف اصلی تمام جريانات به سوی جوانان متوجه می شود و جوانان، خود را درآشفته بازاری می بينند كه كالاهای ملون با روكش های فريبنده آنها را به سوی خود فرا می خواند و هر دم به دری می زنند و بابی می گشايند و در جستجوی مراد و مطلوب خويشند و چه بسا در اثر تبليغات فريبنده هر نامرادی را مراد می بينند و مذ مومی را محبوب می پندارند واين مسير را مد ت مديدی می پيمايند و نامراد در پرتگاه سرگردانی و پوچی احسا س تنهايی، بی هدفی، خستگی، نا امـيدی و ... می نمايند و سر بر گريبان ندامت می گذارند و منتظر شروع حلقه ی ناخواسته ی ديگری بر حيات پر مشتری خويش می باشند. تا اين دم در كجا بياسايند و صيد چه صيادی گردند و اين بـــــار چه بشنوند و چه ببينند؟ راستی جوان كه اينگونه مورد طمع همگی است وقتی كه حيات خود را ميدان رقابت ديگران پنداشـــت وسرمايه ی عمرش را كالاي ذی قيمت دست ديگران دانست چه كار كند و به كجا پناه ببرد تا با وی آن نشود كه نبايد بشود. و آيا پناهگاه دين را امن می پندارد و داعيان دين را قابل اعتماد؟ و اصولاً‌ كدام دين و كدام تعريف از دين می تواند جوانان را از سر گردانی و گم گشتگی نجات دهد؟
 
نخست باید دانست که جوان به چه کسی گفته می توانیم و او از کدام دین در حال فرار است؟
 
جوان به كسی گفته می شود كه بالندگی و نشاط را برجمود ويکنواختگی، علت يابی را بر تقليد كورکورانه ترجيح داده و خواستار توافق بين قول و عمل، علم و دين و سنت و مدرنایزیشن مـــی باشــد. ازابــتدای شـــــروع دعوت دينی در آغاز نزول وحی تا به امروز ستون فقرات دين بــــر دوش جــــوانان حــمل گردیده است. پيامبر اسلام (صلی الله علیه و سلم) دعوت را بين جوانان آغاز نمود و افرادی كه جزء پيشگامان دين در عصر خفقان و اختناق مكه می باشند عموماً جوان هستند و آن مسئوليت بسيار سنگين را با جان و دل می پذيرند و در راه آن تمام هزينه ها ی مالی، اجتماعی و وجودی را می پردازند و بدان می بالند وهرگز از راهی كه در پيش گرفته بودند پشيمان نمی شد ند. ‌همان جوانانی كه در عصر خلا فت راشده همزمان دو امپراطوری عظيم را در دوجبهه شرق و غرب به زانو درآوردند آيا جوانان امروزهم آن رغبت و علاقه مندی را نسبت به دين دارند و يا از آن گريزانند و اگر جواب منفی است ، علت چيست؟ آن چه غير قابل انكار است اين است كه درصد كمی از جوانان، گرايش به دين دارند و اين در حالی است كه دين اسلام در آغاز، بسياری از يهوديان، مسيحيان، زرتشتيان، بت پرستان و... را جذب خود ساخته بود. چرا دينی كه زمانی به كام جوانان از عسل شيرين تر بود امروز آن گونه نيست؟ آيا دين تغيير كرده است يا جوانان؟
به نــــظر می رسد جــوانان امروز هم بسيار علاقه مند به پويايی، بالندگی و نشاط هستند، اما آيا دينی پويا، بالنده و با نشاط به آنها معرفی مي شود؟ آن زمان كه دين با جهل و خرافات مبارزه می کرد، جوان را جذب مي نمود اما وقتی که دین را با خرافات و جهل بیامیزیم نتیجه عکس آن می شود .
 
آری! جوانان با دينی كه مانع پيشرفت آنها شود، با دينی كه در تقابل علم قرار بگيرد و با دينی كه مخاطبش را به تقليد كوركورانه دعوت نمايد و با دينی كه پرسشگری را سركوب كند، مخالفند. جوانان وقتی كه فاصله عميق قول و فعل برخی ازسخنگويان دين را نظاره مـی كنند، زمـاني كـه می بينند دنيا خـواهی دينداران را، آن وقت كه خلاء‌ اجتماعی داعيان دين را در جامعه مي نگرند و آن زمان كه مشاهده می نمايند تئوری های تعطيل شده در صحنه ی عملی جامعه را، ‌بازهم داستان های تكراری حيات خويش را به ياد می آورند كه اين بار هم به هد ف نرسيدند و در اين جاست كه شخصيت شخص با تنشی روبه رو‍‍‍ می گردد كه اگر دلسوزان واقعی دين به ياريش نشتابند در شخصيتش تشنج و آنگاه بحران به وجود می آيد كه اصلاح آن اگر نا ممكن نباشد ، بسيار مشكل خواهد بود. پس اگر نکات منفي شخصيت را در برخی از جوانان مشاهده می كنيم به محكوم كردن آنها نپردازيم زيرا بسياری از مشكلات به خود ما برمی گردد .
 
بنابراين ، تبليغ دين با ادبيات زمان حاضر ، اقناع جوانان با دلايل متقن و به روز كردن يافته های خويش و جمع قول و عمل و تئوری و اجرا از عوامل جذب جوانان و يا بهتر بگويم بازگشت جوانان به دين خواهد بود . اما كجايند واعظان و داعيان اينگونه؟ كجايند بنّاهايی كه بناي دين را از نو بنّايی كنند ؟ كجايند
ناصران دين كه نصرت دينرا در ادعا و عمل خويش به جوانان نشان دهند؟ و كجايند احــمدها يی كه خير خواهی را نه تنها برای دوستان ، بلكه برای دشمنان هم خواستار باشند.
 
از سوی ديگر تبليغات گسترده چند رسانه ای ضد ديني در سراسر دنيا با حجم فراوانش از اسباب دين گريزی در بين جوانان به شمار می رود كه هر سال با تخصيص بودجه های كلان به آن می افزايند و ايــن در حـالی اسـت كه جاهليت با نظم و تنظيم به دنبال تحقق اهداف خويش است و ما مسلمانان هنوز مانده ایم كه نماز را با كلاه بخوانيم يا بدون كلاه ؟ طرف مقابل دين اسلام ، در صحنه اقتصاد ، صنعت ،زراعت ، داکتری و ... به پيشرفت های قابل توجه دست يافته است و حرف اول را می زند ، اما هنوز در بين برخي از سخنگويان دين،هستند افرادی كه چرخش زمين را انكار و سفر به كــره ماه را كــفر می پندارند ، جوانان وقتی كه وابستگی شديد كشورهای اسلامی را در زمينه های مختلف می بينند، دچار يأس و نا اميدی می گردند، زمانی كه می بينند در آمدهای كلان حاصل از فروش نـفت و ثـــروت خدادادی را صرف عياشی و خوشگذرانی می كنند و آمار بی سوادی ، محروميت و عقب ماندگی كشورهای اسلامی را با ساير دول دنيا مقايسه می نمايند، افسوس و حسرت می خورند و می خواهند از جامعه ای كه وابستگی های مختلف به كشورهای ديگر دارد و خود نمی تواند اقتصاد و صنعتی مستقل و خود كفا داشته باشد بگريزد. وقتی وضعيت علم و دانش و پايمال شدن حقوق انسانی انسان ها را نظاره می كنند، دوست دارند جزو آن جامعه نباشند واين را در فرار ساليانه جوانان جوامع اسلامی (خاصتا افغانستان و منطقه) به دامن كشورها ی غربی مشاهده مي كنيم . جوان هر كجا بستر مناسب برای رشد و ترقی خويش را بيابد به سوی آن می شتابد، پس بياييم به صورتی سيستماتيك و مدرن برنامه ريزی كنيم ، بستر سازی نماييم و به جذب و جلب جوانان به دينی كه متعلق به خود آنان نيز هست بپردازيم و همگی در قبال سر نوشت خويش و افراد جامعه احســاس مســئوليت نمـاييــم و ويژگيهای اسلامی را نه در ادعا ، بلكه در عمل به جوانان بياموزيم و بديل مناسب تری از آنچه كه غرب معرفی مي كند به جوانان نشان دهيم و در اين راه از شتابزدگي و خستگی بپرهيزيم و سعي كنيم ، هادی ، و هادف باشيم و اين را هم بدانيم ، ذات دين چون مسئوليت ساز است و انسان بيشتر مسئوليت گريز، اگر جاذبه خاصی در دين نباشد هميشه عده قليلی آن مسئوليت ها را قبول می نمايند حتی اگر داعی پيامبر هم باشد و دين را با كامل ترين شيوه عرضه بدارد باز هم گروه كمی به دعوتش لبيك مي گويند . خداوند در مورد نوح علیه السلام و قومش مي فرمايد :
 
(وماءامن معه الّا قليل) و در خصوص شكر گزاران مي گويد ( و قليل من عبادی الشكور) و عبارت های ديگر قرآن كه نشان مي دهد پذيرش مسئوليت دين كار هر كس نيست. پس داعيان دين علی رغم اينكه بايد به نارسائي هاي روشن دعوت خويش اعتراف نمانيد و در صدد رفع اشكالات علمي و عملي خويش باشنداما از سوي ديگر بايد يأس و نا اميدی را از خود بزدايند و بخشی از دين گريزی جوانان را طبيعي بدانند. از سوی ديگر جوانان صاحب انديشه و فكـــر بداننــد همان طوركه ما ادعا داريم همه چيز غرب بد نيست آنان نیز بپذيرند كه همه چيز آن خوب نيست . دستاوردهای علم و صنعت و تکنالوژي غرب قابـــل تقدير ، امّا برخی از مسائل اخلاقی آنان قابل نقد است. دفاع از حقوق تضيع شده قوم و ملت بر هر انسان آزاده ای واجب است، اما اين بدان معنا نيست كه اگر دين را حذف كنيم به حقوق خويش نائل خواهيم شد . ما می توانيم دينداری، مدافع حقوق خويش باشيم پسخلاصه سخن را می توان در چند سطر خلاصه کنیم:
 
- دين را صحيح و شيرين ، آنگونه كه هست با زبان و ادبيات عصر حاضر و به تناسب فهم مخاطبان معرفي كنيم.
- داعيان دين، خود اولين عاملان به اعمال دينی باشند و الگوی عملی جامعه گردند.
- سخنگويان دين، نقد پذير باشند و روحيه ی پر سشگری را در جوانان سركوب نكنند.
- جایگزین مناسبتری از آنچه كه غرب معرفی می كند به آنان نشان دهيم .وقتی یک عالم ما اعمال جوانان را تقلید از غرب و اروپا می داند و آنرا ناروا و نا جائز پس چه خوب است که در پی ارائه کردن بدیل آن نیز باشد که با این منوال می توان قناعت بخش اعظم جوانان عصر حاضر را حاصل کنیم.