
در زمان حضرت مولانا اشرف علی تهانوی(رح) یک تن پاپ کلیسا جهت تبلیغ دین عیسویت هندوستان آمد و همه باشندگان آنجا را جمع نمود و در جریان تبلیغ خویش حضرت عیسی(ع) را فرزند الله(ج) خواند(نعوذ بالله من ذالک)
دراین مجلس یک تن صالب العلم درجه ابتدایی علوم دینی دارالعلوم دیوبند نیز حضور داشت، نامبرده با پاپ در مورد عقیده اش بحث و گفتگو آغاز نمود مگر پاپ در جریان مباحثه تسلیم او نگردید.
بحث و گفتگوی اینها هنوز جریان داشت که این خبر به سمع یک تن نانوای که عقیدتمند علمای دارالعلوم دیوبند بود رسید. با شنیدن این خبر بانوا دکان خویش را ترک نموده خود را به همان مجلس رساند وطالب العلم را گفت: شما صاحب علم هستید و این پاپ جاهل قابلیت مباحثه با مقام شما را ندارد، لهذا بگذرید من با این پاپ جاهل گقتگو نماییم زیرا این هم جاهل است و من هم امی و بی سواد هستم.
نانوا پاپ را مخاطب قرار داده گفت: بگو که عمر الله(ج) چند سال است؟
پاپ گفت: ذات الله(ج) از ازل موجود است و از صفت عمر پاک است.
نانوا گفت: آیا همین طور است، یعنی الله(ج) از ازل موجود است؟
پاپ گقت: بلی همین طور است.
نانوا گفت: خیلی خوب، عمر من فقط ۴۰ سال است و صاحب ۱۲ فرزند هستم الله(ج) که از ازل موجود است پس چرا یک فرزند دارد؟
با شنیدن این سخن نانوا، پاپ خاموش و بی پاسخ ماند و حقیقت به همه مردم مجلس اشکار گشت و از مجلس صدا برخاست که یک پاپ کاذب است.
حقیقتا که صحبت و محبت علما اثر مثبت در زندگی انسان دارد.
پسر نوح با بدان بنشست
خاندان نبوتش گم شد
سگ اصحاب کهف روزی چند
پی نیکان گرفت مردم شد