فرصت مناسبی برای تجدید نظر در بارۀ خط دیورند

نویسنده: ریچارد چرنیسکی (معاون رئیس پارلمان جامعه اروپا)
برگرداننده: خیبر
طوریکه از برخورد های مسلحانه میان نیرو های مرزی افغانستان و پاکستان مشهود است، در سال های اخیر روابط میان هر دو کشور سریعاً رو به وخیم شدن است.  در سلسلۀ همچو برخورد ها، آخرین تبادل آتش که از سوی نیرو های ارتش پاکستان در هفتم می سال جاری در نزدیکی خط مرزی میان ایالت بلوچستان پاکستان و افغانستان انجام شد، منجر به مرگ عدۀ سربازان افغان گردید. در حالیکه پاکستان ادعا می کند که در این برخود آنها پنجاه تن از سربازان افغان را کشته و اضافه تر از صد تن را زخمی نموده؛ اما افغانستان تنها مرگ دو سرباز خود را تصدیق می نماید. گفته می شود آتش باری مذکور پاسخی بود  به حملۀ قبلی  که در آن از جانب پاکستان 9 نفر کشته و 45 تن دیگر جراحت برداشتند؛ حمله که در آن نظامیان مرزی افغانستان به پرسونل امنینی پاکستانی، که از یک تیم سر شماری محافظت می کرد، آتش گشود.
همچو زد و خورد های مرزی از موجودیت  یک حساسیت و اختلاف اصلی میان دو کشور روی خط دیورند حکایت می کند؛ خط که دو کشور را از هم جدا نموده است.  افغان ها همیشه به مرز دیورند به مثابۀ یک خط مصنوعی، که توسط  حاکمیت هند برتانوی بالای آنها تحمیل شده است، نگاه کرده اند. ایجاد خط مذکوربرای هند برتانوی تلاش بود در جهت مصون نگاه داشتن خویش از طریق ارایه عمق استراتژیک وایجاد ساحۀ  حایل در افغانستان تا بتواند از این طریق در مقابل پیشروی و توسعه طلبی های روسیه به سوی شبه قارۀ هند ایستادگی نماید. با ترسیم این خط، توسط انگلیس ها در سال 1893، این مرز مصنوعی منجر به قطع رسمی و ملحق شدن از قسمت های وسیعی از آنچه در حال حاضر بلوچستان و مناطق پشتون نشین مربوط به افغانستان است، به هند برتانوی گردید.
در روز های اخیر حاکمیت برتانوی ها در هند، پشتون های که در آنسوی مرز دیورند هند برتانوی سکونت داشتند، زیر قیادت خان عبدالغفار خان، مشهور به "گاندی مرزی" مخالفت خویش را در قبال طرح تأسیس پاکستان ابراز داشتند. چونکه هویت پشتون های آنوقت به اساس احساسات قومی و نه دینی انسجام و تحریک میشد، طبیعی بود که آنها با طرح تأسیس پاکستان که به اساس ایدۀ  مذهب در حال شکلی گیری بود، ساز گار نبودند. با این حال هنگامیکه  روشن شد که حاکمان انگلیس نمی خواهد به تقاضای پشتون ها برای ایجاد یک کشور مستقل پاسخ مثبت دهند، این اقدام پشتون های آن سوی مرز از سوی دولت افغانستان مورد حمایت قرار گرفت. چونکه بریتانیا خواهان ایجاد یک پاکستان نیرومند بود، طبیعی بود که تمایلی نداشت  بی عدالتی تاریخی  را که با ترسیم  خط دیورند مرتکب شده بود جبران نماید. بنا بر این بخش عمدتا پشتون نشین شمال غربی پاکستان بخشی از خاک پاکستان گردید.
 
با گذشت 70 سال از ترسیم این خط، میراث و داعیه جنبش پشتونستان، و خواست افغانستان برای بازپس گیریمناطق شمال غربی پاکستان یا خبیر پشتوانخواه ومناطق ازبلوچستان، همچنان پا برجاست. از زمان تأسیس کشور پاکستان در سال 1947 حکومت ها در افغانستان پی در پی هر کدام خط مرزی دیورند را به عنوان مرز بین المللی میان دو کشور به رسمیت نشناخته اند. در مقابل پاکستان همیشه با هر وسیله ممکن کوشیده است تا وضعیت موجود را حفظ نماید. برای وصول به هدف مذکور حکومت پاکستان همیشه  با کمک عمال خویش در داخل افعانستان و محدود کردن نفوذ کشور های همچو امریکا، روسیه و هند، کوشید است تا جلو ایجاد یک حکومت نیرومند را در افغانستان بگیرد؛ حکومت که ظرفیت به چالش کشیدن اعتبار این خط نام نهاد را داشته باشد. مناطق پشتون و بلوچ در پاکستان عمداً توسط حکومت های پاکستان نادیده گرفته شده میشود. ترویج اختلافات میان گروه های قومی، و تبدیل کردن این مناطق  به مراکز استخدام شبه نظامیان، پاکستان را قادر می سازد  تا ارتباط و موقعیت استراتژیک خود را در منطقه حفظ نماید.
با این حال تمام دولت های افغانستان، از جمله رژیم طالبان که از حمایت کامل پاکستان برخور دار بود، در مقابل همۀ اقدامات  پاکستان برای رسمیت بخشی به خط دیورند مقاومت کرده اند. به گفتۀ سفیر سابق طالبان در پاکستان، ملا عبدالسلام ضعیف، در دوران حکومت طالبان بین سالهای 1996 و 2001، تلاش پاکستانی ها  برای رسمیت بخشی به خط مذکور سه بار بی نتیجه به بار آمد. تصمیم های اخیر پاکستان با ایجاد موانع توسط سیم خار دار و دست اندازی های مسلحانه در امتداد خط مرزی، ادامه همان فرایند و اظهار نیات دیرینۀ پاکستان است.
در یک تلاش برای حفظ عمق استراتژیک خود در افغانستان، برای حفظ یک کشور بی ثبات و ضعیف، سازمان های امنیتی پاکستان از گروه های تروریستی به حیث عمال خویش در مقابل دولت افغانستان استفاده نموده است. دهه ها بی ثباتی در امتداد خط دیورند، شرایط را طوری مهیا نموده است که پاکستان عملاً کنترول موثر خویش روی مرز خویش از دست دهد؛ طوریکه وضعیت مذکور همچنان تردد آسان افراد قبایلی میان هر دو طرف خط را امکان پذیر نموده است. تا زمانیکه مرزیندی مذکور، که در حقیقت برای تعیین ساحۀ نفوذ و نه به عنوان مرز بین المللی ترسیم شده بود، توسط جامعه بین المللی حرمت نهاده میشود، پاکستان به بازی بزرگ خو در منطقه ادامه خواهد و لو که  این بازی بزرگ به قیمت نا امنی در منطقه تمام شود.
اشتباه تاریخی یا صریحتر گفته شرارت تاریخی را که حاکمان  استعماری بریتانیا با تقسیم نمودن سر زمین پشتون ها، مرتکب شده بود، در ایام کنونی توسط امریکا و دیگر کشور های اروپایی برای تأمین منافع استراتژیک شان دنبال میشود. با این حال، تاثیر نا آرامی حکفرما در هر دو سوی خط دیورند اکنون دیگر محدود به این مناطق نیست، بلکه دامنۀ آن به کشور ها غربی گسترش می یابد.
جریان دوامدار پناهندگان افغان را به خاک اروپا و حوادث تروریستی مهاجرین مرتبط به منطقۀ افغانستان و پاکستان، عواقب این ماجراست. در سال 2015، تعداد در خواستی های پناهندگان توسط افغان ها به 175000 می رسد که این رقم  بعد از سوریه بیشترین متقاضیات پناهندگی را تشکیل میدهد.
منطقۀ افغانستان و پاکستان در عمل به یک ساحه پرورش تروریزم بین المللی مبدل گردیده است؛ گروه های تروریستی در این ساحه  آموزش می بیند و حملات خویش عیله جهانیان را از همین منطقه برنامه ریزی مینمایند. در حقیقت حملات 11 سپتامبر 2001  به برج های نیویارک یک تنبیه و خبرداری بود برای  غرب تا در بارۀ سیاست های خویش در قبال مسئله باز نگری نماید. در عوض ما غربی ها با عزم نبرد با پیکار جویان، اجازه دادیم تا ریشۀ مشکل همچنان پا برجاه بماند. از سال 2001، هزاران تن از نیروهای ایالات متحده و اروپا جان خود را در افغانستان از دست داده اند و تا زمانیکه به مسئله تامل به خرخ ندهیم، این روند همچنان  ادامه خواهد داد.
آشکار است که پاکستان به منظور حفظ خط دیورند  به عنوان مرز خود با افغانستان با دخالت  و بی ثبات کردن مناطق در امتداد خط دیورند، ادامه خواهد داد. پساگر قرار باشد که استقرار صلح در منطقه به عنوان یک نیاز مبرم مطرح باشد، غرب نیاز دارد تا این خط مصنوعی را در محور توجه قرار داده و مرز تاریخی میان افغانستان و پاکستان را دوباره احیاء نماید. بلوچستان و بخش هایی از مناطق قبایلی پشتون پاکستان که با زور و اجبار گرفته شده و به هند برتانوی ملحق شده است، باید به  وضعیت قبلی خود برگردانده و جزء قلمروی حاکمیت افغانستان محسوب شود. به هدف استقرار صلح پایدار، جامعه اروپاه و امریکا باید به سیاست های خویش در قبال معضلۀمذکور باز نگری نماید؛ بجای کمک ها مالی برای افروختن آتش جنگ، که هرگز پیروزی را به دنبال ندارد، غرب باید به سیاست ها خویش در قبال معضلۀ مذکور را باز نگری نماید. یک افغانستان نا آرام می تواند امینت همسایگان و در کل امنیت جهان را تهدید نماید. با این ملحوظات اکنون شرایط فرا رسیده است تا تصامیم جدید گرفته شود و باید این اشتباه تاریخی خط دیورند جبران شود.