کمیسیون اصلاحات اداری یا هفت خوان رستم؟!  (طنز)

یکی از اداراتی که پس از سقوط طالبان در کشور، داد از کار روایی می زند، کمیسیون اصلاحات اداری است. اگر کمی غور شود، مانند بسیاری از ادارات دولتی، سوراخ های چلوصافی این اداره، به خوبی هویدا می شوند. 
 
این کمیسیون، نه تنها کار مهمی جهت اصلاحات اداری نمی کند، بل سبب شده بعضی از ماموران تاریخ گذشته با سپری کردن امتحانات آن، دوباره ادارات دولتی را آلوده کنند. مثلاً ماموری که به اثر کم سوادی و غیر حرفه یی بودن، اخراج می شود، از طریق این اداره که به جای معیار ها، روابط را ترجیح می دهد، به بهانه ی جندین سال کار و آگاهی از پروسه های تاریخ گذشته ی امتحانات دولتی، استخدام می شود و دوباره روند مزخرف کاری و کندکاری  را در ادارات دولتی رونق می دهد و سرعت می بخشد. بعضی با تبدیلی و جابه جائی از یک اداره به اداره ی دیگر، به منظور استفاده های بیشتر، از طریق این کمیسیون، استفاده های سرشار کرده اند. این در جای خود، زمانی را که برای تفویض شغل می گیرد، افزون بر پروسه ی امتحانات آن، چنان طویل است که در مقابل می شود ده بار از هفت خوان رستم و جهان پُر از دیو، پری، تخیل و مخدرات شاهنامه ی فردوسی گذشت. 
 
در مرحله ی اول گذار از هفت خوان رستم کمیسیون اصلاحلات اداری، پس از انتخاب پُست مورد نظر، باید از مامورک پذیرش، فورم بگیرید که اکثراً با ادا ها و اطوارهای مامورمآبانه ی این مامورک، به همراست. 
 
در مرحله ی دوم، پس از خانه پُری فورم، باید آن را دوباره به مامورک پذیرش بسپارید. در مرحله ی سوم، باید منتظر تماس بود که در صورت پذیرش، دو یا سه ماه را در بر خواهد گرفت؛ زیرا کمیسیون، کارمند کافی برای پژوهش اسناد متقاضی ندارد. 
 
در مرحله ی چهارم، دو- سه تن از اعضای کمیسیون و اداره ای که می خواهید در آن جا مقرر شوید، شما را به اصطلاح بررسی می کنند. اگر قبول شدید، به مرحله ی پنجم هفت خوان رستم این اداره، رهنمایی خواهند کرد. 
 
در مرحله ی پنجم که همچنان مدت زیادی را در بر می گیرد، با مامورک های اداره ای که انتخاب کرده اید، مواجه می شوید. 
 
در مرحله ی ششم، امتحان تحریری است؛ شبیه امتحاناتی که در مکتب، می گرفتند. ممیز و ناظر نیز دارد.
 
 در مرحله ی هفتم یا آخرین خوان، شارت لست می شوید که پایان ماجرا را اعلان می کند. 
 
زمان زیادی در طی طریق خوان های کمیسیون اصلاحات اداری، سپری می شود. اگر مدت پنج ماه را برای تمام آن ها قبول کنیم، پس این اداره در هر سال، فقط تعداد معدودی را که آن هم اگر موفق شده بتوانند، پس از سپری شدن پنچ ماه، نوید استخدام می دهند. بدین صورت تا سال های سال نخواهیم توانست با چنین پروسه ای، کار مهمی  جهت اصلاحات اداری، انجام دهیم.
 
تا جایی که تجربه نشان داده است، شانس بیشتر در چنین پروسه هایی را همان ماموران تاریخ گذشته دارند. آنان از رموز امتحانات آن به خوبی آگاه اند. طرف شان نیز اکثراً از هم مسلکان خود شان است. در این جریان، جوانان تازه فارغ شده از آموزش، باید اسم خود را در فورم جا های دیگر نوشته و پروسه ی آن را در مکان های دیگر، تعقیب کنند.
 
موضوع دیگری که یادم نرود، قایل شدن تفاوت جنسیتی ست که از سوی این کمیسیون ارائه شده و آن، عبارت از دادن امتیاز به طبقه ی اناث است.
 
تقریباً مدت زیادی در جاهایی که اعلانات کاریابی وزارت خانه ها را نصب می کردند، پس از توضیح شرایط کاردهی، در اخیر اضافه می شد که اگر از طبقه ی اناث باشد، شانس بیشتر دارد.
 
خوب فکر کنید! در کشور مردسالار ما، هنوز که تقریباً نود سال از آغاز اشتراک زنان در فعالیت های اجتماعی می گذرد، اناث افغان، قادر نیستند به جز از مرکز چند شهر بزرگ و خارج از کشور، از حقوق اصلی خود مبنی بر انتخاب همسر، آموزش و خود اختیاری انسانی بهره ببرند، تا چه رسد به مسایل دیگری که امروزه با حضور شماری از زنان و دختران افغان در پُست های دولتی و کار های کوچک اجتماعی و رسانه یی، بیشترینه  جنبه ی نمادین دارند تا واقعی؛ زیرا جامعه ی اکثراً زراعت پیشه، سنت زده، مردسالار و متعصب ما هنوز اجازه نمی دهد و زمینه ی وسیع ندارد تا از نیروی موثر، قوی و اما راکد اناث که خیلی به آن نیاز است، درست مستفید شویم.
 
امتیازاتی را که قبلاً مبنی بر تشویق زنان، ضمیمه ی اعلانات کاریابی وزارت خانه ها می کردند، حالا درج نمی کنند، ولی گفته می شود که پس از حضور طبقه ی اناث در ادارات کمیسیون اصلاحات اداری، به آنان تذکر و شامل حال آنان می شوند. در نگاه اول، تبصره روی این موضوع، شاید زن ستیزانه باشد، اما منطق ایجاب می کند خود را فریب ندهیم. 
 
در این که سفارشات زنانه ساختن اجتماع، کاری جزو اجندا های موسسات خارجی ست، شکی وجود ندارد. کسانی که آگاه اند نیز منکر حضور و توان قشر اناث نیستند، اما اگر زمینه ها وجود نداشته باشند و جامعه ی افغانستان، فقط ظرفیت پذیرش معدودی را دارد، این درست نیست با نمایشات زنانه، در کشوری که هنوز زنان و دختران، جزو مبادلات کالایی استند و نگرش سنتی، تعریف های نادرستی از آنان می دهند، با هر تبارز غیر عادی که با زور آوردن افزایش حضور اجتماعی، به همراه است، قشر اناث افغان، همانند     مقولاتی شوند که جامعه ی مردسالار و عقب مانده ی ما، به خصوص در چهل سال اخیر، حضور اجتماعی غیر عادی آنان را در حد ناروا بنگرند که نتیجه اش هویداست.  
 
در گذشته ها، پس از فراغت از پوهنتون و موسسات تحصیلات عالی، دولت- زمینه ی کار برای تازه فارغان را خیلی سریع آماده می ساخت. این پروسه، طوری بود که محصل تازه فارغ شده پس از آن که در رشته ی آموزشی اش از سوی پوهنتون به دولت معرفی می شد، دولت با ایجاد شغل یا خالی کردن بست ها از یک شخص مهیای سن تقاعد یا ایجابات دیگر، زمینه ی کار را فراهم می ساخت؛ ولی حالا چنانی که محصلان ما برای شمولیت و کسب دانش در پوهنتون ها و مراکز آموزشی، مشکل دارند، پس از فراغت از آموزش، غم کاریابی نیز آنان را پریشان می سازد. آن چه بیشتر تعجب برانگیز است، با مراجعه به ادارات دولتی یا کمیسیون اصلاحات اداری، به آنان گفته می شود که باید تجربه ی کاری به دست آورند. در صورتی که این مامول در گذشته از سوی دولت ها میسر می شد و زمینه ی غیر دولتی نیز آن قدر فراخ نیست تا تجربه کسب کنند و بدتر از همه در آن همچنان با پرسش «تجربه داری؟!» مواجه می شوند، بنا بر این، چه گونه    تجربه ی کاری به دست آورند؟ در ضمن، ادارات دولتی که آنان را یکسره رئیس یا وزیر نمی سازند که باید حتماً تجربه داشته باشند.
 
ضعف موسسات آموزش های عالی ما که با نصاب کهنه ی خود، واقعاً توانائی های کمتری به محصلان می دهند، با فرمایشات ادارات دولتی به خاطر تجربه ی کاری، هیچ گونه همسویی ندارد. موسسات آموزشی دولتی و خصوصی، کم سواد فارغ می دهند و ادارات دولتی و خصوصی، کارمند با تجربه و با سواد کار دارند؟! 
 
بهتر است با تطبیق روش های نوین اداری و نصاب جدید آموزشی و همچنان توسعه ی آن ها، در کنار بهبود و بلند بردن ظرفیت های کاری ادارات دولتی، بهترین سرمایه ی کشور یا جوانان را به خاطر چند مامورک تاریخ گذشته، نا امید نسازیم؛ مامورانی که حاضر نیستند تا آخر عمر از ادارات دولتی و استفاده از آن ها دست بکشند. این انحصار آنان به همراه سیستم کهنه ی دولتی که سبب شده یک تن برای چند دهه در یک پُست کار کند و بدین صورت، هر پُست دولتی پس از سی یا چهل سال، با وفات کارمند آن، به جوانان ما که تا آن زمان پیر می شوند، واگذار می شود، در چنین صورتی، هرگز مجال حضور نیروی واقعی و جوان را در ادارات دولتی، نخواهیم یافت. چنان چه این جریان هم اکنون نود در صد ادامه دارد و ده در صد فقط شامل آن افراد و جوانانی می شود که به اثر واسطه، شناخت و پول استخدام شده اند و یکی و دو تن شاید هم به اصطلاح عوام «خدایی» کار یافته باشند یا از چشمان ضعیف ماموران تاریخ گذشته ی کمیسیون اصلاحات اداری که ناشی از پیری مفرط می باشد، افتیده اند.